همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

بانوی من...

سلامی پر از اضطراب و استرس!

فردا شنبه هست و امتحان عربی...

نمی دونم دفعه بعد که این پست رو میخونم چه حالی دارم؟

خداکنه فردا کم نیارم...

میون این همه درس بازم دلم خوشه به چند تا بیت:

بانوی من، غزل پوش!

بیرون بیا از آزرم

بشنو صدای قلبم

چون می تپد چه بی شرم!

بانوی من، صدا زن
نام مرا تو یکبار

تا بشکند صدایت

زندان تنگ دیوار!
بانوی من، عزیزم

نامت از آسمان است

سیمای تو چه معصوم!

مثل فرشتگان است!

بانوی من، امیدم

بنگر به حال زارم

صبری بکن تو یکبار

طاقت دگر ندارم...

...

...

بانوی من، گرفته

حجب و حیا وجودش

تارم بود ز پودش!!!

بودم بود ز بودش!

بانوی من که نامش

نامی ز آسمانهاست

مژگان بحر چشمش

چون اوج موج دریاست!
بانوی من، عروسک

من نزد او چو کودک!
بنگر امید چشمم

مشکن تو قلب کوچک

بانوی من گرفته

هوش و هوس ز مردم

چشمم به چشم او باد

 مثل پیاله در خم!!!

...

بانوی من! چو شعرم

خواندی ز روی مستی

شکی نکن عزیزم

بانوی من تو هستی!!!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد