همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

غایت آمال ها

 

سلام، معصومترین فرشتگان روی زمین!
 

عجب! یا ما زیادی مثبتیم که هفته اول ترم رو می ریم دانشگاه یا استادها هنوز باورشون نشده که کلاسها شروع شده!
همچون نهال ما رو امروز کاشتن!!!

البته همین اندازه سعادت بود تا همکلاسیهای عزیزم رو ببینم، چشممون به جمال استاد فنائی هم روشن شد و از دور بهره ای از جمالش بردیم! من که اسم خودم رو گذاشتم بنی اسرائیلی! چون اونقدر ایراد ازش گرفتم که این نام واسم مناسبه! بنده خدا نمره نمی داد شاکی بودیم حالا هم که نمره داده بازم شاکی! اما دیگه نه به شوری فنائی و نه به بی نمکی لطفی! استاد لطفی که به احتمال نود درصد روز چهارشنبه سر و کلش پیدا میشه و لابد از اونایی که نیومدن نمره کم می کنه! هنوز واسم خیلی شخصیت عجیبی داره! نمی دونم چجوری میشه باهاش کنار اومد خیلی باهاش صحبت داشتم اما اصلا غیر قابل هدایته! (خدا ببخشه که چه غیبتهایی نکردم من تو این وبلاگ!)، من خودم دلم نمیاد دل هیچ کسی رو بشکنم چه برسه به اینکه...اما ایشون انگار زیادی احساساتی تشریف دارن که چهار واحد رو مجددا به همکلاسیهای من تقدیم نمودند!
اما می رسیم به یه شخصیت که قبلا هم گفته بودم باید جدی گرفتش چون خیلی خطرناکه و به مرور زمان کشف میشه! و اون هم جناب استاد نمازی فر هست که وقتی جلسه داره انگار داره در مورد مسئله هسته ای ایران بحث می کنه که هیچ کس رو تو اتاقش نمی پذیره! یکی از کیدز عزیز امروز می گفت که هر کسی در هر رشته ای مشکلی واسش پیش میاد باید بره پیش مدیر گروه اما من نمی دونم کی باید بریم نزد مدیر گروه که یا خواب نباشه!!! یا اینکه جلسه سری نداشته باشه!!!

فردا هم که کلاس نداریم و خواب می طلبه ما رو! شما هم فکر کنم اهل خواب باشید! خداییش تو این دو هفته بیشترین رکوردی که زدید ساعت چند بوده؟ خودمونیم؟ زود تر از ده که بیدار نبودید!!!؟

...

امروز رفته بودم واسه خواهرم گواهی اشتغال به تحصیل بگیرم که با عجیب ترین و کمیاب ترین نمونه کارکنان دانشگاهها در سراسر دنیا مواجه شدم که وقتی دو روز پیش برای ارائه مدارک رفته بودم و مدارک خواهرم رو ارائه دادم با توجه به کارت دانشجویی خودم،خیلی راحت پذیرفتن و گفتن که امروز گواهی آماده میشه اما امروز وقتی رفتم و کارتمو رو کردم مسئولش گفت که کارت تو که عکس نداره!!!!!!...

بهش گفتم خانوم محترم بنده ترم اولی تشریف دارم و کارتمون همین یه تیکه کاغذ پارست اما طرف می گفت من از کجا بفهمم که این کارت خودته؟! می گفت این مشکل دانشگاهه که کارتها رو عکسدار نکرده! طرف عجب متلکهایی هم بار م کرد که مثلا...بله!!!!

اما نمی دونم خدا تو تقسیم آی کیو چرا اینهمه تبعیض قائل شده که یه نفر متوجه نمیشه اولا چطور ممکنه هم نام خانوادگی و هم نام پدر در دو مدرک با هم مطابقت می کنه! و تازه اینکه دختره چهار سال از پسره بزرگتره و...نخیر!!!!

***

تنها دریچه حرفهای من همین یه صفحه وب...و تنها دریچه حرفهای شما عزیزان نظراته، پس منو از حرفاتون بی نصیب نکنید...

***

((غایت آمال ها))

 

بر سرخی آن لبم گرفتار...

می خورده، دهان نشسته انگار!

سرخی لبان آتشینش...

گوید که ((نگه)) ز او نگه دار!
سیرم ز سیاه چشم یاران

گیسوی سیاه عشوه داران

چشمان ((خمار)) نازنینم...

دل برده هم از ((نقاب داران))!

نامش ز سما خودش سمایی...

سیمای سمایی اش خدایی!

در کوی ((فسرده)) پرورش من

در عین غنا کنم گدایی!

تا هست سلام من به او باد

تا هست جهان به کام او باد

این شاعر ناپخته و مجنون

سرگشته و مست نام او باد

نظرات 1 + ارسال نظر
افشان سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:28 ب.ظ

سلام به نظر من شما زیادی مثبت هستید که اول ترم میرید دانشگاه مردم یک ماه بعد میرن دانشگاه مثل من. سعی کنید دیگه از این کارها نکنید زشته. بای

من هیچ پاسخی ندارم چون که ما واقعا زیادی + هستیم و حرف حساب جواب نداره!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد