همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

وقتی استاد فکر کند نمی گیرید!!!

 

سلام ویژه و ناب به دوستان همکلاسی...

چه خبرا؟ امیدوارم که سلامت باشید....

ساعت اول امروز با استاد نمازی که دیگه معلومه اوضاعش از چه قراره کلاس داشتیم که یه نکته رو باید در مورد کلاس امروز بگم که خیلی برام عجیبه! ایشون وقتی داشت واسه نظریه ابن سینا مثال میزد اشاره ای کرد به حادث یا قدیم بودن کتاب خدا که تعدادی از بچه ها زمزمه کردن که حادثه که نمازی هم تائید کرد ولی بنده با دلیل میخواستم بهش بفهمونم که قرآن قدیمه! ((فعلا به جمله معروف که فقط خدا قدیم است مشغول نشید)):

- ما در فلسفه یاد گرفتیم که خدا دارای هستی هست. و بنابراین می تونه موضوع قرار بگیره، و حتما هر هستی دارای عرض نیز هست و عرض ذاتی هم داره و اگر فراتر از مثال کتاب بخواهیم خدا روموضوع قرار بدیم و کلام خدا رو عرض ذاتی برای خدا قرار بدیم، طبق تعریفی که از ذاتی داریم می دونیم که جزو جداناشدنی موجودات هست، و اگر جدا بشه در اصل اون موجود هم تغییر ایجاد میشه. خب؟

پس تا اینجا ما قرآن رو (چون کلام خدا هست) ذاتی مخصوص خدا دونستیم، و متکلم بودن خدا هم ذاتی خداست، پس خدا متکلم بوده و کلام او هم مثل خودش قدیم هست، چون کلامش ذات او هست و از قدیم همراه با خدا بوده و اگر از خدا گرفته بشه، یعنی یک ذاتی از موجود فصل بشه که این در موجود خلل ایجاد می کنه، پس قرآن قدیمه، نه حادث.(واین جمله منافاتی با اینکه بگیم فقط خدا قدیم است نداره چون قرآن هم جزوی از خداست و  لفظ خدا مشمول تمام عروض ذاتی او از جمله قرآن هم میشه)

حالا بحث به این داغی رو می بینید به ذهنم رسیده و تونستم نظر نمازی رو رد کنم باز ایشون زیر آبی زد ولی اینبار من رو به نگرفتن!!!! یه مثال ساده اول کتاب متهم کرد، آخه اصلا ایشون متوجه نشد که من دارم چی میگم؟! و اگر این موضوع خارج از کتاب هست اون جدا ولی خیلی زور داره آدم یه کتاب رو یه هفته قبل از تشکیل کلاس بخونه و بفهمه و در موردش فکر بکنه و به صدقش شک بکنه، و در آخر به نگرفتن(که دیگه خیلی بی انصافیه!) متهم بشه.

اگر نوشته های قبل من رو خونده باشید دیدید که قبل از اینکه نمازی اینها رو بگه من نظر ابن سینا رو بر خلاف کتاب تایید کردم و نظر علامه حیدری رو نقد کردم!!!، و دلیلش هم اینه که من اعتقاد دارم که اگر طبق نظر ابن سینا و منطقیون قدیم تمام ذاتیها مورد بحث علم قرار بگیره(البته اگر هم در هدف علم مدخلیت نداشته باشه که باز هم در پست قبلی ثابت کردم که داره!) هم اون علم به کمال نزدیکتر میشه و هم عالم به معنای واقعی عالم میشه(شرح و نقد کاملش هم در پستهای قبلی اومده که حتما بخونید بنظرم شما هم با من همنظر بشید)

خلاصه که خوب می فهمم چقدر قشنگ نمازیفر زیرآبی میره اما کیه که بگیره!!!؟

ساعت دوم الحمدلله بنده در یک نیمکت مناسب قرار گرفتم و از تشعشعات قوی علم استاد لطفی تقریبا فاصله داشتم و کور نشدم!، آدم ته بشینه و چیزی نبینه بهتره تا فیس تو فیس عزیزترین استاد عالم باشه!
واقعا استاد لطفی برام خیلی شخصیت روانی عجیبی داره آخه قبل از امتحان یه جور برخورد داره و روز امتحان صدو هشتاد درجه اخلاقش تغییر می کنه و انگار اصلا آدم رو نمی شناسه، مثلا من خیلی دوست داشتم بعد از جریان عربی یه بحث داغ و جدی باهاش راه بیاندازم ولی ایشون در کمال لطف و مهربونی لبخندی تقدیمم کرد و یه لحظه احساس کردم انگار هیچ ستم بازی در نیاورده!  احساس می کنم واقعا هم فقه رو خیلی بهتر از عربی تدریس می کنه و کاش اون یه ترم هم بی خیال ما میشد...

البته هنوز معلوم نیست این ترم موقع امتحان گرفتن چه گلی به سرمون بزنه؟!

بابا....! تراول! بخدا هایکلاسی رو به نقطه کمال رسوندند خانمها! که لطفی هم چقدر از تراولها خوشش اومد! و گفت: ببین این خواهرها چقدر باکلاسن! یاد بگیرید.

میخواستم بهش بگم استاد من این صد تومن رو هم با هزار جون کندن از این خسیسها گرفتم و هر لحظه هم ممکن بود اینا پول رو پس بگیرن مثل خانوما نیستن که افه مرام بیان و واسه همدیگرو حساب کنن! تراول که هیچی، چک پول حامل بی تاریخ اینها هم اعتبار نداره!!!

***

فعلا...

دعا یادتون نره...(نظر هم همچنین)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد