همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

حاشا به انسانیت

سلام..

 

دلبری از جنس ماه..

من ز پشت پنجره..

شب کماکان زنده است..

کو ستاره، کو چراغ؟..

همنشینم هست آه..

آهم آید پیش از آه..

من نگاهم رو به ماه..

کو ستاره کو چراغ؟..

اشک در چشمان من..

شعر در دستان من..

ماه پشت پنجره..

کرده بی جان جان من..

شیشه ها باید شکست..

پر کشیدن لازم است..

ماه دور از چشم نیست..

دل بریدن لازم است..

دل بریدن از هوی..

دل بریدن از هوس..

دل بریدن از همه..

دل بریدن از نفس..!

 

بالاخره تموم شد! مراسم تدفین به پایان رسید، هر کسی دیروز دانشگاه حاضر بوده بعید می دونم بغیر از افسوس خوردن کاری از دستش برمیومد چون وقتی یک لشگر سپاهی رو توی دانشگاه بیارن که تا دندون مسلحه و همچنین ناجا و بسیج هم وارد عمل بشه دیگه مگه میشه در مورد خونه دوم خودمون دانشگاه هم نظر بدیم؟! استغفر الله، برادر! این حرفها چیه؟ اگه بخوای اظهار نظر بکنی که متهم میشی به ضد انقلاب و اسلام و خدا بودن و میبرنت جایی که عرب نی انداخت!

آخه عزیزان کی هست که با کسی که جونش رو برای میهن ما فدا کرده مخالفت کنه؟! ما دانشجویان با اونها که مشکلی نداریم و همونطور که قبلا گفتم با پیامدهاش مشکل داریم که غروب دیروز یکی از اون پیامدهاش کاملا آشکار شد و اون راه دادن زوار(!) شهدای گمنام به دانشگاه هست تا جلوی ما روی خاک بیفتن و ضجه بزنن! آخه مگه ما خودمون کم غم و غصه داریم که چیزی هم بهش افزوده بشه؟!

پریروز هم که اگه یادتون باشه یه مانیتور گذاشته بودن توی راهرو تا سرهای بریده و دل و روده های متلاشی شده رو نمایش بده! و ما بعد از مشاهده اون تصاویر وارد کلاسی بشیم! تصور کنید دانشجویی که با این روحیه درس بخونه و فردا میخواد مدیر و وکیل و مسئول این کشور بشه فاتحش خوندس! مقایسه کنید این وضعیت و این جو دانشگاه رو با دانشگاهی که با نعمتهای خدا مثل گلها و گیاهان و جلوه های طبیعی تزئین بشه همچنین بجای نوحه عربی یک موسیقی اصیل ایرانی پخش بشه کدوم یک بازدهی بالاتری داره؟! فکر و ذهن کدوم یک از دانشجوها سالمتره؟

بودجه ای که دیروز برای این مراسم مصنوعی اختصاص داده شد اگر صرف خرید کتاب برای کتابخونه فقیر دانشگاه میشد خداپسندانه تر بود یا اینک..؟

سی سال تمامه داریم با تفکرات کلیشه ای زندگی می کنیم که بجز عقب موندگی هیچ چیز در بر نداره، تموم شهر مون پر از مزارهای همین شهدای عزیزه اما فرهنگمون یک درجه ترقی نکرده، اگه دیروز یک خیابون مجاور محل تدفین میومدید صدای ترقه گوشهاتون رو آزار می داد، اگر میومدید سه راه خیام ترافیک ماشینها کلافتون می کرد، اگر می رفتید بازار برای خرید اونقدر دوز و کلک می دیدید که حالتون از هرچی آدمه بهم می خورد، متاسفانه ما ایرانیها چیزهایی رو برای خودمون مقدس می دونیم که خودمون یک درصد هم بهشون اعتقاد نداریم، اگر اعتقاد داشتیم یک دانشجوی مهمون رو برای چند تا واحد یک روز معطل نمی کردیم، اگر اعتقاد داشتیم پخت و پز غذای دانشگاه رو به بخش خصوصی واگذار نمی کردیم، اگر اعتقاد داشتیم در اتاقمون رو از تو قفل نمی کردیم تا دانشجویی برای سوال مزاحم استراحتمون نشه! مسئله امروز ما این شهدا یا چهارتا موی بیرون یه دختر یا آستین کوتاه یه پسر نیست! مسئله امروز عدم وجود وجدان در برخی چهره های دانشگاه که برای سر کار موندن دست به دامان پاک شهدا میشن و بغیر از بدنام کردن اونها هم هیچ کار دیگه ای نمی کنن..

دانشگاه عزیز ما دیروز شاهد بدترین صحنه ها بود، روبروی دانشگاه علوم پایه یه نفر (مثلا) بسیجی روی شونه دیگری رفته بود و فریاد می کشید: ما راه اینها رو ادامه می دیم! کی میخواد با ما مخالفت کنه؟! با فریادش مثلا میخواست در دل دانشجو ها رعب و وحشت ایجاد کنه، اما من در جواب اون و غفوری فرد و تموم کسانی که دیروز با اسلحه و چوب و چماق دانشگاه رو تبدیل به میدان جنگ کردن میگم که سلاح ما فکر ماست، تفکری که سازنده آینده کشور ماست و اگر دست شما دیروز کلاشینکف بود و دست من چند برگه جزوه قول میدم یک روز با همین چند برگ جزوه اسلحه های شما رو به زمین بیاندازم..

دعا یادتون نره..

فعلا..

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد