همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

تولدم مبارک!

سلام..

اگه چند روز پشت سر هم بیخیال آپ کردن وب بشی، اگه درس رو دور بزنی، معلومه که یه خبرایی هست و داری ناز می کنی! اول بذار یه چند تا عکس رو با هم ببینینم بعد بریم سر اصل مطلب:

بنظرتون این کیه؟:

 

یا این یکی:

یا این:

ابهت رو می بنید؟! این ها عکس هیچ شاعر و هنرمند  وبنویس و عزیز و مامان و جیگر و باحالی نیست بجز: نوید!

خواهش می کنم!

عکس اول درست نوزده سال و یک ماه پیش گرفته شده! یعنی روزی که من ده روزه بودم، تو اون ده  روز چنان به اسرار این دنیا پی بردم که به مرحله فنا رسیدم و می بینید که خیلی خیلی طلبکارانه دارم به دوربین نگاه می کنم!

تصویر دوم و سوم برای زمانی هست که بنده یک سالم تموم شده بود(ای..یادش بخیر جوونی!) و برای خودم جشن تولد تدارک دیده بودم! معصومیت و بی گناهی از چهره این کودک در عکس می باره! اما معلوم نیست تو سرش چه فکر شومی رو دنبال می کنه!
 این عکس برای زمانی هست که دو سالمون تموم شد و فکر کردیم کسی هستیم! برای همین خیلی قلدرانه نفسمون رو جمع کردیم واسه خاموش کردن یکی از شمع ها! کل انرژی حیاتم تو همون یه فوت خالی شد!:

عکس بعدی واسه زمانی هست که چهار سالم بود، روند رشد رو می بینید، ماشالله..هزار ماشالله رستمی بودیم!:

این لبخند شیطانی رو بنده در پنج سالگی تحویل دوربین دادم:

این پروفسور هم هفت سالشه!:


اصل مطلب اینه که امروز روز باشکوه و به یاد ماندنی و بزرگ تولد من هست! (می بینید تواضع رو؟!)

تولد امسال یکی بهترین سالروزهای تولدمه بخاطر اینکه دیروز واقعا خوش گذشت و عالی بود! مخصوصا ساعت لطفی که چه جِریاناتی در جِریان بود و چقدر بنده خدا رو اذیت کردیم! خیلی حال داد حداقل کم کمش به اندازه سه نمره که اذیت شد! ایشالله بقیه نمره هایی رو هم که نداد طلبش!

وای وای وای وای وای وای وای وای وای وای وای وای وای وای.. اگر دیروز یه اتفاق هم نمی افتاد یگه  مطمئن بودم بهم خیلی خوش گذشته و اون اتفاق انفجار هسته ای مخ من در ساعت درس اکبر زاده بود که واقعا بهش تبریک میگم که با اینکه سن و سالی نداره و جوونه اما چنان مخ میخوره که انگار یه کهنه کار مثل فنائی داره این کار رو انجام میده! من نمی دونم چی میخواد ثابت کنه این استاد؟! هر سوالی که ازش بپرسی دقیقا چهل و پنج دقیقه در مورد اخلاق و اینکه ما باید تلاش کنیم توضیح میده حالا هر سوالی که میخواد باشه! اما جوابش همیشه همون مضامین اخلاقی و توصیه های کودکانه هست!

تصورش رو بکن یه المپیک  بذارن بین اساتید لطفی و نمازی و اکبر زاده و فنائی در زمینه مخ خوری! نتایج مسابقه این میشه:

در قسمت پیچوندن سوالات استاد فنائی با اختلاف بسیار قابل ملاحظه ای از همه پیش میفته و بعد از اون لطفی قرار می گیره در مقام دوم! در بخش انفجار مخ با تی ان تی رقابت بسیار نزدیکی وجود داره اما لطفی از همه عقب میمونه و اکبرزاده با مهارت تمام به نمازی و فنائی ثابت می کنه که حرفی برای گفتن داره و صد در صد اول میشه! اما در قسمت گیر دادن بیجا دو نفر فقط وارد مرحله نهایی میشن و اونهم نمازی و اکبر زاده هستند که نمازی براحتی اکبرزاده رو در این مرحه شکست میده! در قسمت طرح موضوع خارج از بحث واقعا نمیشه برنده رو اعلام کرد اما اگر انصاف بخرج بدیم حتما فنائی و نمازی و اکبر زاده حرفهایی برای گفتن دارن و فنائی براحتی بقیه رو دور میزنه و اکبرزاده دوم میشه و نمازی هم از صحنه رقابت محو میشه! در قسمت حالگیری(بخش نمره!) لطفی مثل آب خوردن مقام اول رو کسب می کنه و اکبرزاده هم اصلا هنوز رو نکرده! بقیه هم از رقابت انصراف میدن! در قسمت قیافه گرفتن و اخم، نمازی براحتی به بقیه ثابت می کنه که حریف نداره، بقیه هم هر چی تلاش می کنن کاری رو پیش نمی برن! این وسط هم در رقابت تنگاتنگ اساتید مغز دانشجویان معصوم براحتی به سیب زمینی تبدیل میشه!
خب، تولد خودم مبارک!

فعلا..

دعا یادتون نره!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد