سلام کیدز.یه سلام خسته و بی حس و حال یه سلام بعد از یه روز خسته کننده بعد از سه شنبه ای که روز مرگه! درسته امروز هم سه شنبه بود و روز استاد فنائی امروز دو ساعت هم باهاش زیست داشتیم!
آره زیست! آخه بعید می دونم چگونگی ساختار درخت خرما و تشخیص پلنگ از ببر و تربیت اسب! حتی یه ذره هم به فقه و حقوق ارتباط داشته باشه خلاصه این استاد که اینکارس یعنی دیگه غیر قابل بحثه هر کاری کرد باید هیچی نگیم! جالب اینجاست که موضوعاتی از قبیل تربیت سگ و اسب و غیره از نظر این استاد گرامی به درس مرتبطه اما اگه یه بنده خدایی از استاد در مورد قانون طلاق بپرسه استاد خیلی قاطع جواب میده :اون از بحث ما خارجه!!!
من که با این استاد هیچ مشکلی ندارم چون دیگه مخی واسم باقی نذاشته که بخواد مخم رو بکوبونه!
اما ساعت اول با نمازی کلاس داشتیم همونی که قبلا بهش اشاره کردم ازون رسمیای کت پوش و مثلا جدیه اما بخدا اون از همه بهتره خصوصا که تمام مطالب حقوقی رو تشریح می کنه و کمتر ارور میده اما یه ارور این استاد اینه که معمولا هر ده دقیقه ای یه سوال میپرسه و میگه اگه گفتید...؟! بعد خودش بلافاصله جواب سوال رو میده یعنی این وسط معلوم نیست دیگه چرا میپرسه اگه گفتید...!
ساعت وسط هم که با قافله باشی درس داشتیم و اون هم از نهایت توانایی خودش در زمینه مخ کوبی استفاده کرد و بد جور پاچوند یعنی پا رو گذاشت رو پدال بولدوزر و از رو مخ تک تک کیدز راه رفت و کل مسائلی رو که مربوط به ادبیات میشه و ادبیات تمام ملتها و اقشار و تفکرها و شعر ها و انواع ادبی و قالبها و... رو تو یه ساعت و نیم تو کله هامون تزریق کرد!
الان دم اذانه از خدا میخوام فردا رو بهمون رحم کنه چون با لطفی کلاس داریم و اون هم که دیگه...