همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

شش ساعت با نمازی فر!!!

سلام برو بچ خسته و بی رمق..!

بعد از یه هفته دیدم دیگه خیلی ستمه آپ کردن وبلاگ بیشتر از این طول بکشه!،وای که عجب روزی بود امروز! شیش ساعت با نمازی کلاس داشتن واقعا هنره!

امروز بد جور مخهای ما رو فرستاد هوا! یعنی دیگه هر چی توان داشت برای ترکوندن مغز ما بکار برد، ساعت اول بحثی رو مطرح کرد که واقعا هم در اون بحث علم خودش رو به اثبات رسوند!، خیلی حال میده بحث کردن با این فرم آدم، به شرطی که طرف ظرفیتش رو داشته باشه و آخر بحث ماست مالی نکنه و نگه که باید برید بیست سال فلسفه بخونید بعد بیایید!(انگار خودش این کار رو کرده!)

آخه خیلی مسئله ساده تر از اونی بود که بخواد نمودار برای نشون دادن دور رسم بکنه چون اصلا دوری وجود نداره و هر آدم عاقلی می دونه که دلیل فساد نماز در ایام ناپاکی برای زن هرگز نهی معصوم نیست بلکه بعلت عدم طهارت نماز فاسد میشه و بفرض هم که قول معصوم رو علت بدونیم خود اون هم علت داره که ناپاکی علتشه و علت نهی از نماز در حالت ناپاکی هم عدم رسیدن به قرب الهی هست و بنابراین اصلا دور وجود نداره، اما نمازی انگار خودش هیچ نظری دیگه ای بجز نظر علامه حیدری نداره و تماما به نظر علامه حیدری استناد می کنه..

ساعت دوم هم استاد اکبر زاده کار معمولش رو کرد، با این تفاوت که اینبار در تدریس از گیر دادن به بچه ها هم استفاده کرد!

 وای که ساعت سوم و چهارم که نمازی چه به روز ما آورد! آخه من نمی دونم مگه ما چه گناهی مرتکب شدیم که باید با این استاد درس داشته باشیم! واقعا که!

اول اینکه ایشون باز هم از کرامات خودشون صحبت کردند و بنظرم بهتره ایشون سری دوم ((داستانهای باور نکردنی)) رو بسازه، چون به گفته خودش پرونده هایی رو رسیدگی کرده که اصلا تو کل تاریخ کسی نتونسته اینکار رو انجام بده! و اگر نمازی وجود نداشت یا وجد داشت و وکیل نمی شد کل کارهای حقوقی کشور می خوابید!

حالا این داستانهاش یه طرف وای که چه گیری داد به کل آفرینش ما! و اصلا اشکال گرفت که چرا خدا ما رو آفریده!!!

اه اه اه، یکی نیست به این طرف بگه که بخدا قسم من حالم بهم می خوره از نصیحت هاش! چه برسه به اینکه بخوام عمل کنم! استادی که هنوزر فرق دانشگاه با حوزه علمیه رو نمی دونه اصلا نمیشه تحملش کرد! آخه خداوندا تو که حکیمی یه کم این بشرت رو هدایت کن تا فقط و فقط وظیفه ی خودش رو یعنی تدریس رو انجام بده و تو کاری که اصلا بهش ربط نداره دخالت نکنه، مثلا فلان مدل مو یا بقول خودش مانتو هیچ ارتباطی به آئین دادرسی مدنی نداره تا بخواد برای گیر دادن به اونها کلاس جبرانی بذاره، آخه خیلی برام سواله که نمازی در این دوساعت جبرانی چی رو جبران کرد؟؟؟! عقده ها رو؟!

چه اصراری هم داره که به زور ما رو بقول خوذدش به تکامل برسونه! آیت الله حائری که هیچی از اون بالاتر هم عالم و دکتر و.. داریم آقا جون ما نخوایم مثل اونها بشیم و طوری که دوست داریم زندگی کنیم باید بریم پیش کی؟!

همین داستانش هم جای بحث زیاد داره مثل اینکه یه استاد دو سه سالب بیاد ایران و در این دو سه سال هرچی علم داره تو مغز یه نفر مثل نمازی بکنه!!!

مسئله دیگه این هست که گفت سال هفتاد و پنج از منچستر انگلیس با چهار هزار پوند برای تدریس فقه پیشنهاد داشته خیلی باحاله!!!

آخه من نمی دونم مثلا احکام اسلامی رو واسه دیوید بکهام می خواستن؟!!!

اکبر زاده و نمازی فر بالا برن و پایین بیان همینی که هستیم می مونیم و با صفا و عشق زندگی می کنیم و امکان نداره راهی رو که بر ما تحمیل میشه بریم!

ما اومدیم!

سلام بروبچ!
ایول!

باز هم شروع شد! دور هم بودن و خستگی از کلاسهای طولانی و تحمل کرامات اساتید و.. شروع شد!

 

ساعت اول مفتخر شدیم اولین جلسه سال جدید رو با نمازی شروع کنیم که واقعا سال جدید با مدلهای جدیدتر و برنامه آپگریدتری وارد کلاس شد و شاهکار خودش رو به همگان نمایش داد و انصافا جای هیچ حرف و سخنی حتی برای فنائی هم باقی نذاشت و در کمال مهارت واژه ای رو بکار برد که کل زبان فارسی و زحمت سی ساله فردوسی رو به باد داد!!! یه لحظه این واژه رو بخونید تا ببینید چی بود دسته گل نمازیفر:

شیر : حَیَوان دِرّنده (بیشتر روی کلمه درنده تمرکز کنید و دال اون رو غلیظ با کسره بخونید تا ببینید که نمازیفر چه آفریده!)

خب بیخیال بپردازیم به هنر بچه ها و دروغی که ردیف اول خانمها خیلی خیلی راحت و ریلکس گفتن و نیم ساعت زودتر مارو از دست نمازی خلاص کردن!(واقعا جای تقدیر و تشکر داره!) لطفا هفته بعد هم بگید تا نه و نیم کلاس داریم نه ده!
بدون هیچ حاشیه دیگه ای می پردازم به پدید هزاره سوم یعنی اکبرزاده که حتی یک درجه پیشرفت در کارش ندیدم و همونی که بود، همونه!
اصلا کلا تمام مراحل کلاسش با بحران شروع میشه مثلا حتی زمانی که نیومده سر کلاس برای نشستن روی یه نیمکت حتی داغون باید از یه چیزی مثل میدون مین عبور کنی!!! چون ممکنه هر لحظه لباست بند بشه به نوک تیز نیمکتها و..تازه اگر راه عبوری پیدا کنی!

بعد از اینکه اومد حساب کار اومد دستش و اول به ما ردیف آخر سلام داد و عید رو به تک تکمون تبریک گفت! اما کور خونده چون دارم براش!

اما می رسیم به قسمت آخر کلاسهای امروز که حرفهایی در این زمینه برای نوشتن دارم! یادتونه گفتم که خود نمازی هم از حفظ نیست قوانین رو؟!!! همونطور که مشاهده کردید ایشون در بین صحبتهاشون شماره ماده ها رو با عدد جدید الاختراع ((فلان)) می گفتن! مثلا ماده فلان، تبصره فلان! و..که دوست داشتم ازش مثلا اونجا که در مورد اختلاف زن و شوهر گفت ماده فلان بگم آخه دقیقا ماده ی چنده؟!

تیکه کلاماش بد اعصاب رو منفجر می کنه:

الی ماشاء الله

کذلک

فلان

اگه گفتید و..

***

بعد از کلاسها با بچز رفتیم پیست کارتینگ و دوچرخه سواری که دیگه از بس رکاب زدیم نفس هممون داشت می برید! روز خیلی خیلی توپی بود امیدوارم به شما هم خوش گذشته باشه..

فردا هم که آخ جون با لطفی درس داریم و میشه بقیه انتقام ترم اول رو بشدت ازش گرفت!!!

اعظم خانم هم که بسرعت برق و باد داره می تازه و بی وقفه درس میده!
وای ی ی ی باز هم فردا پدیده خواهد آمد  با گیرهای سه پیچ جدید!

تا اون موقع بای..

دعا یادتون نره..

!!چرت و پرت!!

سلام عرض شد..

ببین چیا واست دارم تو لینکهای روزانه!

هیچ کس به اندازه ی یه بلاگر نمی دونه چه دردیه وقتی هم دلت میخواد آپ کنی و هم اینکه می بینی هیچ سوژه ای بجز چرت و پرت برای نوشتن نداری!، حیف که دلم نمیاد تعطیلاتم خراب بشه و گرنه حتما یکی دو صفحه کتاب رو ورق می زدم، دیگه دارم به این نتیجه می رسم که استاد اکبر زاده از مشکلات شدید روحی() رنج می بره آخه امکان نداره در طول تاریخ کسی تکلیفی که اون به ما داد رو حتی به دشمنش بده! حد اقل بجای این تکلیف ازمون یه امتحان تستی در یه ربع می گرفت حالش بیشتر بود!

هیچ معلوم نیست این پسره احسان کجاست که نه پست می کنه، نه زنگ میزنه، ای روزگار.. دیدی چه زود فراموش کرد جاست فرندش رو!

حداقل میومد یه دوسه خط می نوشت آخه ویزیتورهامون که مشترکه و ماشالله تعدادشون هم که فوق العاده زیاده، اگه اون می نوشت دیگه آپ نکردن وبلاگ من تابلو نمی شد! (انگار همین الان هم خیلی تابلوئه و ملت چون آپ نمی کنم عزا دارن!)

نمی دونم این ترم چرا این طوریه؟! خدا رحم کنه، آخه من هنوز تصمیم به شروع ترم جدید نگرفتم! اون ترم که خودکشی کردیم تو درس اون شد، حالا این ترم دیگه آخر خندس!

برو بچ کسی تولدی، مراسمی، امر خیری، سالگرد ازدواج پدر و مادری داره خبر کنه جشن بگیریم تو دانشگاه ، خیلی حال میده مخصوصا هم که ساعت درس لطفی باشه! رانی بهش بدیم بخوره بخندیم!!!

دلم واسه همه همکلاسیها تنگ شده، اما نه اونقدرها!!! حالا یه هفته ای مونده تعطیلات تموم بشه و فرصت برای غصه دوری خوردن زیاده! واسه درس خوندن هم هنوز خیلی زوده!
سیزده بدر رو کجاهایید؟ شکر خدا امسال سیزده بدر به من  خیلی خوش خواهد گذشت چون فرداش هم تعطیله و میشه برای روزهای تعطیل بعدش کلی برنامه ریزی کرد!

عید دیدنی هم که دیگه ته کشیده و برای اینکه کم نیاریم مجبوریم بریم خونه فامیلایی که هر چند سال هم نمی بینمشون!

من نمی دونم این کامران و هومن مگه اسم شاعر بزرگی چون من به گوششون نخورده که تو آهنگ جدیدشون اسم من رو نیاوردن!!! مثلا می تونستن بگن: سهراب سپهری و نوید! حافظ و سعدی میخونم..!

آقایون خانوما همین جا بدون معطلی و هیچ حرف اضافی دیگه بعلت نداشتن هیچ گونه سوژه مناسب واسه نوشتن خداحافظی می کنم فقط همینو بنویسم که نوشتن این مطالب رو مفید و آموزنده تر از نوشتن مطلب در مورد انرژی هسته ای و تاثیر اخلاق در زندگی و..دیدم آخه مطلب در این زمینه خیلی زیاد داشتم..!!!
فعلا..

دعا یادتون نره..

بچه های خوبی باشید..

تا می تونید از این ایام برای خوردن و خوابیدن و تفریح استفاده کید چون روزهای سختی در پیش خواهیم داشت!!!

در ضمن بیایید عیدیهایمان را هم قسمت کنیم!

بای بای..

(راستی راستی داشت یادم می رفت! اگر مشکلی در زندگی براتون پیش اومد و فکرتون رو مشغول کرد یه لحظه چهره نمازی رو تو ذهنتون بیارید تا ببینید که مشکلات بزرگتری هم در زندگی وجود داره!) – اینو نوشتم که فکرت یه کم درگیر بشه و زیادی بهت خوش نگذره..!

بابا من دیگه رفتم..

بای ی ی ی ی..

(اما نمازی رو یادتون نره!!!!)

اول آپ کردن!

سلام بچز..

خوبید که؟!

همین الان رسیدیم خونه و واجب دیدم اولین کار رو یعنی آنلاین شدن و پست زدن رو انجام بدم!

ای بد نگذشت، جای همه خالی، مخصوصا استادها! دیگه واقعا می تونم ادعا کنم از همه کمتر درس خوندم!خیلی فاز میده!

شمال مثل همیشه واسم بهترین جا برای سفر بود، هوا عالی بود عالی! اگه تا همین الان بخاطر هوا نرفتید همین الان بار  سفر رو ببندید چون واقعا بهتر از این نمیشه،من نمی دونم واقعا سیاست صدا و سیما یا راهنمایی رانندگیه که دروغ تحویل مردم میده؟!!! مثلا دقیقا روز قبلش هوای مناطق شمالی رو بارونی گزارش دادن اما فقط دیشب اون هم خیلی خیلی کم بارون اومد و هوا صاف بود، فقط تنها مشکلی که وجود داشت ترافیک وحشتناک جاده ها بود که اون هم خودش یه قشنگی دیگه داره و بخاطر وجود مناظر بسیار زیبای سر راه اصلا آدم حوصلش سر نمیره..

خدا پدر این مامورهای راهنمایی رانندگی رو هم بیامرزه که الکی جریمه می کنن و نمیذارن کسی فکر تخلف به سرش بزنه!

 خیلی خوش گذشت اما اصلا باورم نمیشه به این سرعت تموم شد..

من که تا همین الان هیچ جا نرفتم واسه عید دیدنی!!! اصلا متوجه نشدم چطوری گذشته تا الان؟! هر سال روزهای تعطیلی رو می شمرم و نگران اینم که میخواد یه روزی تموم بشه! اما خدا رو شکر امسال دیگه بخصوص بعد از سیزده بدر دانشگاه نداریم آخه یاد سالهایی می افتم که باید بعد از روز سیزده می رفتیم مدرسه واقعا حالم بد میشه! همیشه بعد از سیزده بدر امتحان داشتیم و امتحان کل عیدمون رو خراب می کرد!
***

خب به آقا احسان هم تاسیس وبلاگ جدیدش رو تبریک می گم و امیدوارم با سرور بساز و نساز بلاگ اسکای کنار بیاد و  شیراز هم بهش خوش بگذره، و از همه مهمتر سوغاتی یادش نره..

شما هم بهتره از همین الان که کتاب به دست کنار میز کامپیوتر نشستید کتاب رو محکم به یه طرف پرتاب کنید و بجای درس خوندن  اوقات بی ی ی ی ی ی کاری خودتون رو به نحو احسن به بطالت بگذرونید!

(شعر هم که باید خودش بیاد و متاسفانه الان نیومده تا بنویسم!)

فعلا..

دعا یادتون نره..
 

اولین پست ۸۶

سلام عزیزان..

دیگه واقعا سال هشتاد و شیشه؟! من که خودم همیشه تا چند مدت بعد از سال تحویل تاریخ روز رو به همون تاریخ سال قبل می نویسم! برام خیلی باور نکردنی هست که  به این سرعت زمان بگذره و یک سال به عمر افزوده بشه..

برای روز اول بدک نبود خودم که هنوز هیچ جا نرفتم ولی کلی مهمون داشتیم و از صبح به صد تا حالت درومدم! گاهی خشک و رسمی و گاهی هم راحت و خودمونی!
تصورش رو بکنید الان اساتید در چه حالند؟ بیاید تجسم کنیم(فقط شوخیه ها!):

نمازی که خونه نیست و خودش مهمونه و وقتی از در میره تو خونه فامیلشون خانوادش با کمی تاخیر وارد میشن اما نمازی در کمال حیرت میگه بعد از من نیاید!!! و اونها رو راه نمیده تو!

لطفی مهمون داره و مشغول تعریف کردن خاطره برای فامیلاش هست و داره برای اونها از افتخاراتش میگه از جمله جِریان اینکه پنجاه نفر رو در درس عربی بشدت مجروح کرد، لطفی از بچه های فامیل یه سوال می پرسه و هر کسی درست جواب داد بهش عیدی میده!

استاد فنائی با تیریپ راحتی( کنار دریا!) داره در سواحل کیش علوم اسلامی رو تعلیم میده!

استاد اکبر زاده( وای ی ی ی ی) مغز مهمونها رو پیاده کرده تا ذهنشون مشغول بشه و سراغ میوه و شیرینی نرن!

اگه خدا بخواد قراره پس فردا عازم رامسر بشیم، بهار بسیار زیبایی داره امیدوارم از اونجا هم بشه پست زد، صدای دریا، سبزی جنگل ، یک نفس خنک و پر از اکسیژن در هوای مرطوب جون میده برای یک دنیا غزل گفتن..

فعلا..

دعا یادتون نره..