همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

...!

سلام

 

من اگر کافرم ز علم خویش

تو اگر مومنی ز شک خود

بخداوند عاشقم سوگند!

جز تعصب کمی نداری بیش!

((نوید))

 

شاید اگر این وبلاگ نبود گفته های دیروزم که زیر هاله ای از احساسات و تندروی های برخی دوستان(!) محو شد، نا تموم می موند، بحث از جایی شروع شد که بعد از کلاس استاد اکبر زاده بنده نزد ایشون رفتم تا سوال ساده ای که پرسیده بود("من نمی دونم چرا اینهمه از عربی متنفرند") جواب بدم، جوابش هم از نظر من واضح بود(عدم پذیرش زبان عربی توسط ایرانیها بدلیل سبقه مذهبی)  در همین موقع بود که یکی از خانمهایی که در کلاس حضور داشت و بحث من و استاد اکبرزاده رو می شنید گفتند:" اجازه بدید جواب آقای قافله باشی رو من بدم"، که حدود یک ساعتی بحث شد تا اینکه خانم دیگه ای گفتند ادامه بحث رو فردا (یعنی دیروز) ادامه بدیم، متاسفانه دیروز در بدو ورود بچه ها به کلاس آقای باقری بجای بنده (که قرار بود شروع کننده بحث باشم) شروع به صحبت کردند، و شرایط و ضوابطی رو برای بحث تعیین کردند!!! انگار بخوبی درس محدود کردن رو از اساتید خارج از کلاس خود آموخته بودند!

اولا بنده هیچ قید و شرطی برای بحث کردن ندارم!

ثانیا وقتی به درجه ای از فهم و شعور می رسیم که بتونیم بعنوان دانشجو در کلاس کنار هم حضور داشته باشیم باید همه حقایق مطرح بشه ؛و میتونیم با ادبیات مودبانه ای هم مطرح کنیم (حتی مودبانه تر از ادبیات کتاب شرح لمعه!)

ثالثا وقتی یک زن برای بحث کردن با بنده نماینده مرد تعیین می کنه دیگه جای بحثی با ایشون باقی نمی مونه، (دهها دانشجو در دانشگاه حضور دارن که عقایدشون با من متفاوته ولی دیروز قرار بود بنده فقط با یکی از ایشون به بحث بپردازم و حضور دیگر دانشجوها در کلاس باعث ایجاد دو جبهه نشه)

ضمنا بنده نمی دونم کدوم قضاوت عادلانه (توسط کسی که دیروز از عدالت هم سخن گفت!) بنده و چند تن دیگر از دوستان رو دلناپاک و بقیه رو روح القدس(!) می شناسه!

 

دوستان! اگر بحثی مطرح شد، که نه تنها نفع شخصی برای بنده نداشت بلکه باعث ایجاد برخی سوء تفاهم ها هم شد، به این دلیل بود که اگر به درجه ای رسیدیم که بنا بقول قرآن "الذین یومنون بالغیب" هم شدیم باز هم از تحقیق و تفحص باز نایستیم بر خلاف دروسی که نمونه اون رو دیروز هم خوندیم( آموزش نادیده گرفتن همه چیز و چشم و گوش بستن!) همه چیز رو مورد بررسی قرار بدیم.

متاسفانه ما ایرانیها اصطلاحی داریم بنام "زیر سوال بردن" که اکثرا کاری مذموم شمرده میشه! اما باید گفت که همیشه نادونی مقدمه دانایی بوده و نادونی هم چاره ای جز سوال نداره، همه حرفای آقای بهنام باقری رنگ و بوی حرفهای کهنه ای رو میداد که سالهاست داریم می شنویم ، "دلهای پاک، عقیده محکم، ایمان خالص"! اینها که ایشون گفتند باید بوجود بیاد نه که بفرض اینکه کسی چه ظاهری داره بهش مهر دلپاک یا ناپاک رو زد! و بنا بر این پیش داوری که چه کسی دلش پاک هست؟ چه کسی نیست؟ سعی کرد خود رو بعنوان دلپاک بر بحث غالب کرد!

در بحث کردن ارزشها وجود ندارند، بلکه خود ارزشها مورد سوال قرار می گیرند.

تصور کنید بحث دیروز موضوع دینی نداشت و مربوط به علوم تجربی یا ریاضی بود، بسیاری از مباحث علوم تجربی دارن زیر سوال میرن، چیزهایی که کم کم به صورت بدیهیات در اومده بودند بطور کلی محو میشن، حتی تحقیق می کنن می بینن یک سیاره زیادی به منظومه شمسی اضافه شده بوده!!! حال اگر علوم تجربی هم وقتی به درجه ای از بحث و کنکاش می رسید دارای تقدس می شد الان نه عامل بیماریهای مختلف شناخته میشد نه کروی بودن زمین! (مثل اوضاع قرون وسطی)، حال اگر ادعایی هست مبنی بر اینکه در قرآن مباحث علمی هم مطرح شده چرا باید پیش داوری تقدس مآبانه ای نسبت به اونها داشته باشیم؟

چند بار در قرآن این عبارت اومده: آیا نمی بینید؟ آیا تعقل نمی کنید؟ آیا نمی اندیشید؟

جناب آقای باقری! خانمهای جبهه مخالف! چطور ممکنه بدون اینکه سوالها رو بشنوید؟ و حتی یکبار ایجاد شک در شما بکنه تنها بنا بر اینکه مطرح کننده سوالها از چه قشری هست و چه ظاهری داره حقانیت بحث رو در دست بگیرید؟!!

کدوم عقل سلیمی اجازه توهین به دیگران رو در بحث به شما میده؟! چرا وقتی دارم از شما سوالی می پرسم با نیشخند جواب بنده رو میدید؟

اگر مسلمونی در ظاهر و چهره  هست، اسامه بن لادن حقاً خلیفه خدا بر روی زمینه!!! و خاخام یهودیها هم دل پاکتر از همه ما هست!

آیا یک لحظه فکر کردید که بنده چرا باید این سوالها رو مطرح بکنم؟، علی رغم پذیرفتن بسیاری از سوء تفاهم ها سر نظراتم بایستم؟ آقای باقری! بنده که نه اجیر اسرائیلم نه تربیت شده ی شیطان بزرگ! دوست گرامی بنده که روی جنابعالی شناخت دارم، این اولین بحث ما نبود، چطور ادعای دلپاکی می کنی در حالی که با اشاره دست بنده رو قشر مذموم معرفی می کنی؟!

بعید می دونم عکس العملهای دیروز شما از دلی پاک برخاسته باشه! اما دوستان مطمئن باشید با این عکس العملهای کودکانه  ذره ای از جبهه شک و تردید عقب نشینی نمی کنم تا اینکه شک و تردیدم به یقین تبدیل بشه، وقتی یک طوطی رو میشه طوری آموزش داد که حرف بزنه و با منقارش نقاشی بکشه کاری نداره یک بچه (انسان) هفت ساله رو چادر عربی سرش کرد و وقتی داره رکوع و سجده میره ذوق زده شد و قربون صدقش رفت!!!

((هیچ چیز تا زمانی که به درجه علم و یقین برسه مقدس نیست))

دوستان!

نمونه چیزهای مقدس مآبانه دیروز در کلاس اصول استنباط مطرح شد! ببینید به چه درجه ای از... رسیدیم(با عرض پوزش) که داریم بحث می کنیم که ببینیم اگر آب رو به نیت شراب خورد و بالعکس حکمش چیه؟!!

ماه رو فراموش کردیم و داریم به نوک انگشتی که داره اون رو نشون میده نگاه می کنیم!

چیزی که ما از علم حقوق اکنون بهش نیازمندیم اون هست که به داد زنی برسیم که بعلت نداشتن حق طلاق داره زجر می کشه، باید بداد مادری برسیم که بچه اش رو دارن بخاطر قوانین حاکمه ی هزار سال پیش ازش می گیرن، باید ماده 147 قانون مجازات اسلامی رو محو کنیم بخدا سوگند که اینها کفر نیست بلکه بروز عمل کردنه، خود اون قوانین مشکلی ندارن! چون اقتضای اون زمون بودن اما وقتی بصورت کتاب شرح لمعه ذهن بیماری میسازه که فردا قراره حکم سنگسار یک انسان رو بده ذره ای تقدس نداره.

دوستان گرامی!

هدف ما از علم آموزی چیه؟ اگر واقعا بدنبال خدمت به بشر هستیم یک لحظه دست از تعصب برداریم و با عاقلانه عمل کردن و طبق جامعه کنونی اندیشیدن به نسل آینده خدمت واقعی بکنیم.

آینده ایران رو بدست کسی بسپاریم که سالهاست تحت آموزش آکادمیک علوم سیاسی قرار داره...!

دوستان جبهه مخالف!

یکبار بطور عمیق و بدور از تعصب قبلی به عرایض بنده توجه کنید و نوشته بالا رو و حرفهای دیروز بنده رو مورد بررسی مجدد قرار بدید، همه عمل ها و عکس العملها رو به یاد بیارید، شاید روزی به شخصی که در همه حالات بحث نشست، نیشخند نزد، عصبانی نشد، پیش داوری نکرد، به عنوان دل ناپاک نگاه نکنید!!!

***

 

عجبا!

استاد اکبرزاده داره خاطرات سال گذشته رو تازه می کنه!

نمی دونم چرا درکش نمی کنم! وقتی داره تهدید می کنه!!! واقعا برام جالبه! انشاء الله که جالب بمونه!

 

فعلا خداحافظ! ولی قبلش:

ای کاش بجز دانشجوهای الهیات دیروز دانشجوهایی از دو دانشکده دیگه هم در بحث حضور داشتن...!!!

اونوقت شاید...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
احسان پنج‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 02:58 ب.ظ http://www.adat.blogsky.com

سلام
اولندش این آقا نوید مشکلش خیلی جدی تر از اینا هستش

دومندش بهنام باید مواظب خودش باشه چون بالاخره حتما مثل بقیه ی جوونها آرزو داره

سیومندش من با هیچ کس مشکل ندارم به غیر از همه !!

چهارمندش قبلی شوخی بود

پنجمندش ارزش یک ایرانی ، همکلاسی ، و مخصوصا اعصاب خودم رو بیشتر از اون دوست دارم که بخوام به خاطر اشتباهات بقیه ناراحتشون کنم

شیشمندش قربونتون

اولندش اگه اون مشکلاتی که خیلی هم جدی تر ازین حرفاست!!! دیروز مطرح میشد الان چند نفری اکسیژن مصرف نمی کردن و دی اکسید کربن تولید نمی کردن!!!، در مورد توحید و نبوت و... باید ...بشی!!!

دومندش، خودتم جوونی!

سیومندش!‌ یکی از مشکلاتم فلسفه آفرینش تو هست!!!

چهارمندش قبلی رو فراموش کن!

پنجمندش جون من حالا تو ناراحت نشو! تو که حرفتو دیروز زدی...!!!

شیشمندش ایول!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد