همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

شعری برای او که مخم را به فنا داد!!!

سلام...یه سلام تکراری...

کس نمی داند که در ساعات درس این بشر

کر وَ نابینا شود سمع و بصر

کس نمی داند چه زجری می کشیم

از کرامات کثیر این بشر

موش و فیل و خرس وعقرب،مار وگاو

جملگی هستند موضوعات درس این بشر!

هرکه را دیدی که نامی از فنائی می برد

شک نکن یک لحظه آرامش ندارد ای پسر!

رو سفید هرچه شیخ و هر که عمامه بسر

مرد میدانهای علم و جنگ و تسبیح و هنر!

زیستدان زبده مشرق زمین! عالِم دهر و انیشتینی دگر؛

دیده ای تا حال شخصی پرسشی از وی کند

وز کرامات فنائی برده باشد او ثمر؟

در حقوق فقهی از گاو و شتر دم می زند

هم مدارا هم درشتی هیچ نبود کارگر

درس اخلاق و معارف درس دین و زندگیست!
نه عزیزم نیست درس خلق و خوی گاو وخر!

اشتر و استر،عطارد،زهره و شمس و قمر

طرز شوهرداری و درمان امراض کمر

کی شنیدستی که باشد بحث تاریخ ای بشر!
در سر ساعات درسش از عذاب و درد و غم

می شوم من همچو مجنون دربدر

کی شود روزی بیاید که کنم

درس این استاد پاس و بهر شادی یک سفر!

ای تو دانشجوی با فهم و شعور و انضباط

نشنوم بردی بسوی او ز شعر من خبر!!!

********************************************

شعری رو که خوندید بنده در ساعت دوازده و نیم ظهر روز یکشنبه یعنی تو اوج حس تحت فشار فنائی بودن سرودم!

امروز ایشون در مورد چگونگی کینه شتری و شرح رم کردن گاو و خر و قاطر و اسب توضیح دادند!(در ساعت تربیت اسلامی!)

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد