همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

همچنان...می گذره

سلام...واژه ای که به تنهایی یه دنیا حرفه!

امیدوارم که در آرامش باشید.

آقا احسان دهقان هم وبلاگ راه انداخته و رفته تو تیم پرشین بلاگیها،منم خودم یه روز پرشین بلاگی بودم اما اونقدر آپدیت شدنش طول می کشه که آدم رو منصرف می کنه توش پست بزنه و من هم هرچی وبلاگ تو پرشین داشتم ایگنور شدن.

کلاسای دانشگاه کم کم دارن تکراری میشن و دیگه هیچ نکته جدیدی نیست در مورد کلاسهای اساتید بنویسم...خدا به من رحم کنه آخه هیچ منفعتی از کلاسای فنائی نبردم مخصوصا تو نگاهی دوباره به تربیت اسلامی...نمی دونم آخر ترم چطور باید درساش رو پاس کنم،خودش که میگه غصه نخورید اما آخه مگه میشه آدم حتی یه ذره هم از محتوای درسای ایشون اطلاع نداشته باشه و واسه پایان ترم غصه نخوره؟

حالا که دارم پست های قبلیم رو مرور می کنم و کلاسای اساتید رو به این نتایج میرسم:

1-استاد فنائی:هنوز هم نفهمیدم ایشون با چه هدفی با به کلاس میذارن؟!!!،یعی اصلا بهتره بگم من هیچی از ایشون نفهمیدم!(رجوع شود به چند پست قبل که شعری هست در مورد استاد فنائی)

2-استاد قافله باشی:دکترای ادبیات فارسی هست،فردی فوق العاده باسواد و خونگرم و دارای اطلاعات عمومی بالا،تمام مطالب رو تو کلاس میگه و نمیذاره چیزی باقی بمونه،به سوالات بچه ها با دقت گوش میده و جواب میده و از نظرات بقیه استقبال می کنه،نهایت عصبانیتش اینه که بگه: اگه حرفی دارید لطفا تشریف ببرید بیرون!

3-استا منطق(ملایوسفی سابق):بنده هنوز اسم ایشون رو نمیدونم،استاد بدی نیست،نیم ساعت با تاخیر کلاساش رو آغاز می کنه،ازاین شاخه به اون شاخه زیاد میپره،فکر می کنه خیلی سختگیره!

4-استاد نمازی فر:وکیل دادگستری هست،بحث های کتاب رو موشکافی می کنه ولی اصلا و ابدا تحمل شنیدن نظر مخالف رو نداره،واسه کلاس ارزش قائله و با چرندیات گویی نمیذاره وقت کلاس به بطالت بگذره.

5-استاد لطفی: ایشون من رو یاد آقای مینی گاوا می اندازه همون شخصیتی که تو ایکیوسان از طرف امپراتور معما طرح می کرد،تو هر جلسه درسش حداقل دو تا معمای عربی مطرح می کنه که انصافا بعضیاش فوق العاده یخ و نامفهومه،اصلا تمایلی به بحث نشون نمیده و مطلبی رو که بگه دیگه ازش می گذره،اگه بعد از ایشون بیای و حضور و غیاب انجام داده باشه دیگه باید خودت رو غایب بحساب بیاری!!! تازه اگه تو حضور و غیاب صدات رو نشنوه هم باز غایب میزنه!

انصافا از نظر بچه های کلاس خدا هیچی واسمون کم نذاشته، بچه های خوبی هستند هر کس هم که بنظرم بده شاید من اینطور فکر می کنم و بدی از خودمه، تو پسرها آقا رامین ندائی که اصلا واسه مغان اردبیله بچه گلیه همچنین آقا امین شریفی که بچه گرگانه و احسان دهقان هم آدم تمیزیه که تهرانیه،خیلی با رضا اکبری حال می کنم چون بچه خون گرمیه و زود با آدم می جوشه، مهدی زمانیان هم که دیگه حرف نداره و میشه تحملش کرد!!!

دخترای کلاس هم بچه های بدی نیستند اما بعضیاشون خیلی پاستوریزه هستن و جلوی استاد اونقدر مثبت بازی در میارن که اعصاب آدم کثیف میشه،چند نفر هم تیکه های خیلی سوتی پرت می کنن که واقعا ستم بپا میشه!
دخترا کمتر به درجه کیدزی رسیدن!!! البته شخصا از شخصیت و افکار خانم بوچانی واقعا فیض بردم،انصافا جزو کیدزه! وقتی با ایشون بلوتوث می کردم بک گراند موبیلش شمایلی از مولی علی(ع) بود که خودش دنیایی از اندیشه و تفکره...

با خانم صیاد هم آشنایی بیشتری دارم چون با ایشون تو یه کلاس کنکور بودیم،واقعا آدم باشخصیتیه و مردونگی رو واسمون به اثبات رسوند...ماجرا بر می گرده به کلاس کنکور وقتی که دوستم با مسئول آموزشکده درگیر شد فقط و فقط تو بچه ها یه نفر پشت دوستم درومد بیرون و اون خانم صیاد بود...سن ایشون از بقیه خیلی بیشتره...شاید همسن مامانمون اما اون روز یه واژه تو آموزشگاه گفت که شاید هیچ وقت فراموش نکنم ایشون گفت اگه دوستم بجای پسر ایشون بود چنان بلایی سر مسئول آموزشگاه می آورد که دیگه ازین غلطا نکنه!

********************

((تمنای نگاه))

حرف چشمان مرا می فهمی؟

این نگاهست که تمنا دارد،اندکی صبرکنی!
راه نزدیک است...تو...زود نرو!

من دلم می خواهد شاه چشمان مرا مات کنی!

باز دیرت شده انگار برو

دل به من می گوید:بهتر آنست مراعات کنی!

من به دل می گویم:حوصله کن فردا

می توانی اورا،

در همان کوچه ملاقات کنی...

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد