همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

هیچ عنوانی برای این نوشته پیدا نکردم!

سلام تیکه های قلبم...!
وای ی ی ی ...

انگار اکس مرسدس ترکوندم از دست این کلاسای فنائی...

بخاطر این فنائی هم که شده مجبورم قالب وبلاگ رو عوض کنم...!!! و یه قالبی بذارم که به بیخیالی بزنه! روحیم رو عوض کرد با کلاسش...خیلی حال کردم مدتها بود اینقدر نخندیده بودم! همونطور که حدس زده بودم ساعت درس اخلاق در مورد موضوعات متنوعی صحبت کرد و فقط در مورد درس دو نکته گفت:

1-ابعاد تربیتی انسان(که قبلا گفته بود)
2-هدف تربیت انسان

...!!!!

و اما موضوعات دیگری که استاد به اونها اشاره فرمودند:

1-عوامل جاری شدن سیل در استان گلستان

2-کشورهای صادر کننده ی اره برقی

3-چگونگی قطع کردن درختان پیش از پیدایش اره برقی

4-تاثیر چرای دام در تخریب جنگل

5-چونگی برخورد با همسر(اینکه دیگه موضوع ثابته!!!)

6-...؟؟؟

امروز کلید استاد روی امین شریفی بود و اونقدر بهش گیر داد که بنده خدا لب به اعتراض گشود و بعد از اون اونقدر استاد رو سرکار گذاشت که البته خود استاد هم متوجه نشد سر کاره...! و بقیه کیدز ته کلاس هم همون بلایی رو که استاد سرمون آورده بود بر سرش آوردیم...! این رفیق بغل دستیم که اصلا توی یه عوامل دیگه بود،منم داشتم ورمز چهار رو بازی می کردم،احسان لالا کرده بود و امین هم استاد رو می پیچوند!

وای ی ی ی...این پسره که دوست ندارم غیبتش بشه کشت من رو...من نمی دونم چرا به مانتوی خانم ها گیر داد؟ آخه عزیز من یکی نیست بهش بگه بیخیال بابا...این قضایا خز شده بیا عقب کلاس یکم بخندیم این دو روز زندگی رو حالشو ببر اصلا حرف گوش نمیده...! بخدا پیر کرد خودش رو با این افکارش...بابا من خودم اگه بفرض مثال(محال!!!) زن بگیرم سعی می کنم در مورد مانتوش توی کلاس دانشگاه و بین پنجاه نفر بحث نکنم! چه برسه به اینکه از استاد بپرسم: نفقه زن من باید چقدر باشه؟

آخه انصافا استادی که ساعت درس آیات الاحکام در مورد تربیت شتر رم کرده توضیح میده چه نظری میتونه در مورد نفقه زن من داشته باشه؟!!!
من هر چی میخوام از این فنائی چیزی ننویسم انگار که نمیشه:

فرض کنید یه آقایی به یه خانمی علاقه داره و خانم هم همینطور، اما خانم واسه روستا هست و آقا واسه شهر...!!!
آخه انصافا اون دهاتی که فنائی منظورش بود(البته قصد توهین ندارم) و می گفت که دانشجویی هست که هنوز هم چوپانی می کنه!!! و بوی گاو و مرغ و گوسفند میده و لباساش همه اورجینال دهاته آخه چطور ممکنه بغیر از توی کارتون هایدی یا حنا دختری در مزرعه توی واقعیت بیاد و به یه بچه شهری که باباش تاجره ابراز علاقه کنه و جالبتر و عجیب تر اینجاست که اون بچه شهریه هم علاقه متقابل نشون بده و تازه اگر هم یه همچین اتفاقی اقتاد که بسیار بعیده!!! مگه حالا چی میشه که با هم ازدواج کنند! تازه اگر هم یه همچین جریاناتی وجود داره اصلا به کلاس درس ما چه ربطی داره؟!!! من که فکر نمی کنم یدونه از بچه های کلاس روستایی باشند!!! و به بچه تاجر دلباخته باشند...!

...

رای گیری انجمن علمی هم بود و دخترها زود رفتند نشد ائتلاف کنیم اما با همون هایی که تو کلاس بودند و ائتلاف کردیم بنظر رسید تو پسر ها رضا اکبری و تو دخترها خانم بوچانی رای بیارن البته من شنیدم خانم ها(البته هیئت بسیجی و رزمنده کلاس که جلو میشینن!!!) به آقای باقری رای دادن که در مورد عواقب این عملشون باید بیشتر فکر می کردن!

...

صبح که وارد کلاس شدم بچه ها یه بحثی می کردند درمورد جنبه پسرها و دخترها...که اونطور که دستگیرم شد گویا آقای...در توی یکی از کلاسها برای شوخی با خانم... به ایشون چیزی گفتن که ایشون خیلی ناراحت شدن و خانم... صبح می گفت که پسر ها باید به ما به چشم خواهر نگاه کنند!!! البته من نمیخوام از آقای... دفاع کنم اما ای کاش یه ذره فقط یه ذره در حد و اندازه یه دانشجو فکر کنیم و مورد خطابم همون خانم...هستند که واقعا از ایشون متعجبم که با اینکه من هم می دونم مورد شوخی چی بوده واقعا چرا ناراحت شدن؟!!!

من میخوام به ایشون بگم که اتفاقا چون ایشون به شما به چشم خواهر نگاه کرد اون شوخی رو انجام داد(که البته خیلی شوخی سطح پایین و مثبتی بود) و خواهش می کنم تو رو خدا مثل بچه های دبیرستان برخورد نکنید،در واقع برخورد ایشون با آقای ... از یه بچه دبیرستانی که سر راهش با یه همچین قضیه ای روبرو بشه انتظار میره نه از یه دانشجو... در ضمن من اگر بجای آقای...بودم ابتدا جنبه طرف مقابل رو کاملا می سنجیدم و بعدا باهاش شوخی می کردم...

بنظر من تعدادی از دانشجوها خیلی مونده به محیط دانشگاه عادت کنن...من آقای ...رو می شناسم و ایشون آدم معتقدیه و دیندار و مطمئن هستم که قطعا قصد تمسخر و یا اذیت نداشته و با مشاهده اتفاق امروز به حال خودم بعنوان یه ایرونی(جهان سومی) افسوس خوردم که چرا یه همچین بحثی باید تو دانشگاه ما مطرح میشد...قصد جسارت به خانم ها رو ندارم و خیلی از خانم ها رو می شناسم که مدرنیته و باشعور هستند اما بخدا یه سری از بچه ها حتی به یه سلام هم شک دارن!!! بنده احساس می کنم خانم...امروز به آقای ... به چشم یه غریبه و یه آدم ویل خیابونها نگاه کردن که اون بحث رو مطرح کردند ولی بخدا هم آقایون و هم خانم های کلاس همشون کنکور دادن و با توجه به جو دانشگاه بین الملل و کلاسش مطمئن هستم فقط بچه های با شعور و درس خون تو این دانشگاه قبول میشن و یه فکاهی ساده رو که اگه بنویسم موضوعش چی بوده خندتون می گیره نباید با فحش و جسارت اشتباه گرفت...

امیدوارم دیگه چنین سوء تفاهم هایی پیش نیاد و همچنین واقعا آرزو می کنم عرف اجتماعی ایرانیها مترقی و به روز بشه...

***

چند تا کاریکاتور جدید دارم که دلم می خواد تو وبلاگ بذارم اما نمی دونم چرا این فنائی اینقدر به کاریکاتور و نقاشی، چند روزه که گیر داده؟! نکنه یه موقع...

راستی با اینکه حدود دو ماه از استارت این وبلاگ گذشته پاک یادم رفته بود لینک های روزانه کنار صفحه رو بذارم که خیلی از دست این کارم ناراحتم و از این به بعد این کار رو انجام می دم، تا پست بعدی مواظب خودتون و کفشاتون باشید...بای بای

(((اگه زحمتی نیست نظر هم بدید)))!!!

 

نظرات 4 + ارسال نظر
نسیم دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:38 ق.ظ

سلام به نظرم وبلاگ هرروز بهتر میشه مخصوصا که علاوه بر استادها از بچه های کلاس هم می نویسید .خداحافظ

سلام ممنون از نظر لطفتون...شما بعنوان اولین ویسیتور وبلاگ باعث شدید انگیزه ای واسه پست های بعدی داشته باشم ...

[ بدون نام ] دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:40 ق.ظ

فرشته دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:08 ق.ظ

سلام بهتره از نظر خانمها هم استفاده کنی.وگرنه وبلاگت بد نیست.

سلام خب اگه تو آپ کردن وبلاگ همکاری کنید بطور اتوماتیک از نظر شما استفاده میشه!!!

افشان چهارشنبه 24 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:48 ق.ظ

سلام لطفا کاریکاتوراتونم به ما نشون بدید . خداحافظ

سلام...کاریکاتورهای قبلی رو که نشون دادم اما باشه سعی می کنم جدیدی ها رو هم آپ کنم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد