همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

تو خود پندی که می دادی عمل کردی؟

سحر می گردد دلم با یک کـــلام آتشین

لحظه ای مجنون شوم با یک ســــــلام دلنشین

آه از هر چـــــه خداحافظ دلـــــم خــــــونین شده

مشک می بارد ز هر حرف سلامت ای تو یار مه جبین

خیال خام

چه خیال خامی ای دل که از او وفــا بخواهی

نسزد ز جور آن بــــت بجز از جفــــا بخواهی

دلت از کفت رمــــــیده سر و قامـــــتت خـمیده

ناله های شامگاهــــت مگر آن صنـــــم شنیده؟
ز چه رو خیال باطل به دلش صــــفا نمـــانده

ای دریغ از زندگانـی دگرش وفــــــا نمــــانـده

کوله بار عمر من شد حسرت و اشک و ندامت

باشدت لحظه ی دیدار به ســــــپیده ی قیــــامت

***

موشح پایین تقدیم به برو بچ با مرام فقه و حقوق:

عطر دستان تو را می خواهم        برق چشمــــــان تو را مــی خواهم

شوق دیدار تو دارم ای گل           خارم و بزم گلستان تو را می خواهم

قافیه اول ابیات من آمد به پدید(!)     قایقم،بحر خــروشان تو را می خواهم

***

تو خود پندی که می دادی عمل کردی؟!
من خودم شخصا هرگز نمی تونم کسی رو که وقت زیادی از من گرفت(هر چند ممکنه در اون اوقات کار خاصی نداشته باشم) مورد اعتماد و ایمان قرار بدم...

اگر یادتون باشه استاد رسولی در ابتدای سال که وارد کلاس شد با اینکه دو جلسه غایب بود اما چهره ای حق بجانب گرفت و در کمتر از یک ربع تکالیف و وظایف و تهدیدات لازم رو متذکر شد! که انصافا تقریبا همه بچه های کلاس هم بهش احترام گذاشتن و تکالیفی که خواسته بود انجام دادن... از ده تا بیت از بوستان سعدی نوشتن گرفته تا نوشتن مثالهایی واسه قضایای مختلف و...کارهر هفته ما بود...اما جناب استاد رسولی متاسفانه ذره ای برای وقت دانشجوها احترام نذاشتن و با توجه به اینکه بصورت نا منظم سر کلاس میومدن به ما ثابت کردن که اگه یه استاد هر اندازه هم غایب بکنه گویا کسی نمی تونه چیزی بهش بگه! اما اگر یه دانشجو...

نکته ی جالب و باور نکردنی این هست که ایشون اعلام کردن که کلاس جبرانی برگزار می کنند و ساعت خاصی هم واسه کلاس تعیین کردند اما در کمال ناباوری بر سر کلاس جبرانی هم حاضر نشدن!!!

با توجه به اینکه فاصله مکان کلاس جبرانی با مرکز شهر تقریبا زیاده باید مسیر زیادی رو پیمود تا به محل کلاسها رسید نهار خورده و نخورده و با عجله و دوون دوون باید رفت سر کلاس (به اصطلاح جبرانی!) اما باز هم معلوم بشه که استاد رسولی نمیاد! واقعا ارزش و مقام یه دانشجو(اصلا یک انسان!) اینه؟!

فقط می تونم بگم: متاسفم! و دیگه چه کسی می تونه چهره ی حق بجانب استاد و دستورهایی که میده رو الزام آور و جدی بگیره؟...

***

چه کلاسی چه فیلمی؟!!!

در کلاس هر استاد من مجبورم یکی از این فیلم ها رو بازی کنم تا بسلامت از کلاس بیرون بیام!:

کلاس استاد فنائی:

آیات الاحکام ....چشمان کاملا بسته

تاریخ اسلام....مصائب مسیح

نگاهی دوباره به تربیت اسلامی....بیمار روانی!

استاد نمازی....بلوف!

استاد لطفی....مردی که زیاد می دانست

استاد رسولی....بدنام(ایشون چون زیاد سر صحنه فیلم برداری حاضر نمیشن خودش به تنهایی فیلم رو بازی می کنه و چون کلاسی تشکیل نمیشه نیازی هم نیست من فیلمی رو بازی کنم!)

استاد قافله باشی....رومئو ژولیت!

***

من نمی دونم این اسی چرا اینقدر تو وبش داره به وب من گیر میده؟

یه روز به اون پروانه زبون بسته...یه روز به وبلاگ...یه روز در کمال ناباوری و تحیر می گه تقلید نکنی!!!

یه نفر با این بنده خدا صحبت کنه دست از سر وب من برداره...فکر کنم تا ابد پای ثابت پستهاش وب بیچاره ی من باشه...

اما بخاطر اینکه به نظرش احترام بذارم دو نکته رو ذکر می کنم:

اول اینکه تنوع اصولا چیز خوبیه و وب روز از یک نواختی بیرون میاره...مثلا فرض کن یه نفر رو هر روز با یه تیریپ یه نواخت ببینی چقدر اعصابت داغون میشه؟! خب وب هم همینطوره دیگه...

دوم اینکه چون رو پروانه مانور دادی بهتره یه نظر هم به وب خودت بیاندازی و ببینی اون دو تا خرس بالای وبلاگت که یکی داره واسه دیگری نامه عاشقونه می نویسه به معنای کامل بیانگر این واقعیت هست که ((عشق یه دروغ کثیفه))!!!... خدایی حاضرم بطور کاملا رایگان قالب واست طراحی کنم درسته که قالبهای خودم هم خیلی جوات بازاره اما دیگه ازون دو تا خرس...

امیدوارم تا کار به هک و دنای نکشیده کر کری مابین دو طرف ختم به خیر بشه...البته ما که بجز شعر و غزل عاشقونه چیزی پست نمی کنیم!!!

تا فردا...

 


 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد