سلام...
عمری که اجل در پی او می تازد
هر کس غم بیهوده خورد می بازد
رهگذر بی آزار...
یه هفته پیش فکر نمی کردم یه روزی برای او هم فاتحه بخونم...
آخه حالش اونقدر بد نبود که...
درسها حتی فرصت نداد برای آخرین بار ملاقاتش کنم...
بعضی از رهگذرها با بقیه فرق دارن...او هم با همه فرق داشت...
بی آذیت و آزار تر از یه بیمار بود...
حتی نمی تونم براش اشک بریزم...
احساس می کنم خیلی بزرگتر از اونها بود که بتونم با دو سه تا قطره اشک احساسم رو بهش و به نبودش و به اونی که بردش پیش خودش ثابت کنم...
این رهگذر رفت...و دیگه بر نمی گرده...
میگن بعضی وقتها خیلی چیزها به آدمها الهام میشه...
و عبور رهگذر و یه دلشوره عجیب ، دیشب به من الهام شد...دیشب همه چیز رو فهمیدم!