همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

علم یا ثروت؟

ساعت ده و چل و پنج دقیقه بیدار شدم!!! انگار که اول تابستونه و تازه دارم واسه دیر بیدار شدن تمرین می کنم! خیلی خسته بودم،خیلی...

بیدار که شدم یاد یه حرف دیروز استاد لطفی افتادم که میون ترانه های محسن چاوشی به گوشم رسید، یه حرف قدیمی زد، یه حرف خیلی قدیمی واسه اون زمونا که معلما واسه پیدا کردن موضوع انشا کم میاوردن و می گفتن: علم بهتر است یا ثروت؟

علم یا ثروت؟ کلیشه همیشگی! موضوعی که تا ابد در موردش تو دفتر انشاها و برنامه های مسخره تلویزیونی بحث میشه! اما آخه مگه زندگی فقط به همین دو چیز منتهی میشه؟ من که فکر نمی کنم...خیلی بده آدم زندگی رو محدود به همین دو چیز ساده بدونه، علمی که ممکنه تو لحظه هایی از زندگی اصلا بکار آدم نیاد هیچ بدرد بخور نیست و ثروتی که عاجز از خیلی از کارهاس واسه من از گرد هوا هم بی ارزش تره،اگه همراه هر کدوم ازینا یعنی علم و ثروت یه قلب صاف و صادق و یه وجدان پاک نباشه هیچ کدومشون بکار آدم نمیان...هیچ کدوم...

الچارشنبه!

چارشنبه بود  و  عربی و لطفی و معماهایی که فقط خودش بلده حلشون کنه و ممکنه یه نفر شانسی یه چی بپرونه و اونم بگه: آفریییییییین! نیم نمره رو گرفتی!

ساعت اول هم گیر داده بود به من که چرا کتاب مبادی رو دو جور گرفتی و همشون یه شکل نیست! انگار که طبکاره!

بعدش  هم که حضور غیاب کرد اونقدر اسمم رو آروم خوند که اصلا نشنیدم و منو غایب زد و اگه نمیفهمیدم یه ساعت و نیم سر کلاس نشستنم تباه میشد!

ساعت دوم با قافله باشی درس داشتیم که اونم دیگه وضعیتش مشخصه! از ثانیه ای وارد کلاس شد شروع کرد به کوبیدن مخها...

ساعت آخر خیلی حال کردم آخه همش ام پی تری گوش کردم و لطفی  هم واسه خودش یه ساعتی معما طرح کرد و یه روز دیگه از روزای دانشگاه تموم شد...ته کلاس خیلی حال میده هم میشه خوابید هم  موزیک گوش کرد و هم...

...

 

دقیقه ها با فنائی!

سلام کیدز.یه سلام خسته و بی حس و حال یه سلام بعد از یه روز خسته کننده بعد از سه شنبه ای که روز مرگه! درسته امروز هم سه شنبه بود و روز استاد فنائی امروز دو ساعت هم باهاش  زیست داشتیم!  آره زیست!‌ آخه بعید می دونم چگونگی ساختار درخت خرما و تشخیص پلنگ از ببر و تربیت اسب! حتی یه ذره  هم به فقه و حقوق ارتباط داشته باشه خلاصه  این استاد که اینکارس یعنی دیگه غیر قابل بحثه هر کاری کرد باید هیچی نگیم! جالب اینجاست که موضوعاتی از قبیل تربیت سگ و اسب و غیره از نظر این استاد گرامی به درس مرتبطه اما اگه یه بنده خدایی از استاد در مورد قانون طلاق بپرسه استاد خیلی قاطع جواب میده :اون از بحث ما خارجه!!! من که با این استاد هیچ مشکلی ندارم چون دیگه مخی واسم باقی نذاشته که بخواد مخم رو بکوبونه!

اما ساعت اول با نمازی کلاس داشتیم همونی که قبلا بهش اشاره کردم ازون رسمیای کت پوش و مثلا جدیه اما بخدا اون از همه بهتره خصوصا که تمام مطالب حقوقی رو تشریح می کنه و کمتر ارور  میده اما یه ارور این استاد اینه که معمولا هر ده دقیقه ای یه سوال میپرسه و میگه اگه گفتید...؟!‌ بعد  خودش بلافاصله جواب سوال رو میده یعنی این وسط معلوم نیست دیگه چرا میپرسه اگه گفتید...!

ساعت وسط هم که با قافله باشی درس داشتیم و اون هم از نهایت  توانایی خودش در زمینه مخ کوبی استفاده کرد و بد جور پاچوند یعنی پا رو گذاشت رو پدال  بولدوزر و  از رو مخ تک تک کیدز راه رفت و کل مسائلی رو که مربوط به ادبیات میشه و ادبیات تمام ملتها و اقشار و تفکرها و شعر ها و انواع ادبی و قالبها و... رو تو یه ساعت و نیم تو کله هامون تزریق کرد!

الان دم اذانه از خدا میخوام فردا رو بهمون رحم کنه چون با لطفی کلاس داریم و اون هم که دیگه...

 

روز ایکس؟!!!

سلام...یه سلام توپ واسه کیدز  تووووووووپ!
امروز؟ آره امروز یه شنبه بود و دو استاد که کسی در توانایی هاشون در مخ کوبی(!) شکی نداره حسابی اکتیو بودن!

استاد منطق ملایوسفی سابق (!) و مرد شماره یک عرصه مخ کوبی استاد خودم استاد فنائی!()

چه کرد دیگه امروز با ما این استاد فنائی! اگه بخوام اینجا بنویسم شبکه های وب دنیا دچار اشکال میشن! فقط اینقدرها بگم که طبقه هفتم (یا همون پنت هوس!) جهنم رو واسم  مجسم کرد!
اول از استاد بی نام منطق بنویسم که احساس می کنه  اومده تو کلاس اول راهنمایی و با لیتل کیدز طرفه!

به جان خودم ما اول راهنمایی بودیم کلاس رو می آوردیم پایین اما این استاد که از امروز میخوام بعلت صحبت هایی که سر کلاس کرد بهش لقب معم رابع (!!!) رو بدم انده گیره!

بعد از اینکه مطلع شد همه مشقای خونشون! رو انجام دادن یکی دو نفر رو برد پای وایت برد و اونها هم در زمینه پاچوندن مخ کیدز با استاد همکاری کردن و دیگه نمی دونید من بیچاره ته کلاس چه پرپری زدم تا به استاد بفهمونم قضایایی که میگه حملیه شرطیه و بالعکس اما کو گوش شنوا...دیگه میخوام بیخیال این معلم رابع بشم و زیاد بهش میخ نکنم آخه بنده خدا ما رو به ماژیک وایت برد هم حساب نکرد و کار خودش رو انجام داد...

بگذریم...

اما می رسیم به  استاد بزرگ فنائی! وای ی ی ی ی...خداوند این استاد رو دقیقا و انحصارا  واسه من خلق کرده آخه خدا می دونه با چه چیزایی سولولهای(!!!!!..-از امروز بنا به فرمایش استاد فنائی بجای واژه سلول می گوئیم سولول!-) مغزم رو می تونه بترکونه. غوغا کرد دیگه امروز!. بکار بردن واژه هایی همچون: اوکو سیستم بجای واژه اکو سیستم. .واژه سوللول بجای سلول از کوچکترین کارهایی بود که امروز انجام داد.البته استاد توانایی های دیگه ای هم داره اما هیچ کس نمی تونه همه اونها رو بشناسه یا شرح بده چون هیچ کس این استاد رو هنوز کشف نکرده!‌

مثلا کار غالب استاد اینه که سر هر واژه ای که بهش لاو میورزه کتاب اضافه کنه مثل کتاب الطلاق کتاب العقود کتاب الجهل و...خیلی هم رو این نکته آخری میخ می کوبه!

امروز استاد اونقدر چکش به دست گرفت که دیگه یکی از بچه ها مجبور شد اعتراض بکنه و استاد هم اصلا اون بنده خدا رو پشه هم بحساب نیاورد و همچنان مخامون رو به بازی گرفت.

بنظرم اگه استاد بخواد امتحان بگیره از شیوه تربیت سگها و دلفینها-طریقه عریض کردن خیابونا و از اینکه چطور باید با فرزند نامشروع رفتار کرد سوال بده!

تا پست بعدی بای کیدزززززز!

ما اینیم!

سلام دوستان بویژه کیدز مهمون در جای جای ایرون!

میخوام یه حال حسابی به همتون بدم تا قلبای کوچیکتون  بخاطر چند تا صفحه تحقیق که استاد فنایی گفته از حرکت واینسته در همین راستا (اوه اوه چی شد‌ کلاس نوشته!!!) میخوام امشب بترکونم! یعنی لینکی رو قرار بدم که نام بسیاری از دویست و شصت و هشت قصه قرآنی بعلاوه شرح اونها رو (از تفسیر المیزان! که خود استاد گفت بهتره از اون باشه!) داره  با این کار بی منت زحمت شما دقیقا نصف میشه البته اگه زحمتی مونده باشه!:

 اینجا

ینهم لینک نامه حضرت امیر امومنین (ع) به فرزندش امام حسن (ع) از نهج البلاغه:

http://www.balaghah.net/nahj-htm/far/id/tarjome/nameh/31.htm

ما اینیم!!!

وبچرخی!

باید برم یه دفتر ۱۰۰ برگ بخرم تا بقول استاد بی نام(منطق!)-ملا یوسفی سابق!- بشینم از تو بوستان ده تا بیت بنویسم بعدش هم بنویسم که قضیه حملی هست یا شرطی! (!!!!!!..)

بخدا داغونه این استاد! یعنی دیگه انده بمب اتمه! خدا استاد فنایی رو نگه داره که یه هفته قبلش مخ هامون رو آماده کرد تا آمادگی روبرویی با یه همچین پدیده هایی رو داشته باشیم!

خیلی وقته که واسه خرید دفتر و خودکار و ازینجور چیزا مغازه نرفتم نمی دونم الان چه دفترایی رو بورسه اما فکر کنم الان دارا و سارا! رو بیشتر میپسندن شایدم یکی ازونا گرفتم!!!
این استاده من رو یاد  دوران مهد کودکم میاندازه آخه اونجا هم با دخترا تو یه کلاس بودیم و باید تکالیف خونه انجام میدادیم،‌ خدا بخیر کنه که این در آینده چه تصمیماتی میخواد واسه ما بگیره الان که حوصله بیرون رفتن ندارم باشه واسه بعد از ظهر، دارم وبچرخی می کنم تا بازم یه عکس توپ مثل این عکس تو وبلاگ بذارم:


بدون عنوان؟

سلام کیدز امیدوارم حالتون خوب باشه و تا الان که ساعت سه و بیست دقیقه بعد از ظهره از گرسنگی و تشنگی از حال نرفته باشید.

خب دیگه امروزم چهارشنبه بود و روز استاد لطفی! شخصیتی افسانه ای و مرموز و طراح معماهایی که فقط دو نفر می تونن حلش بکنن  یکی خودش و اون یکی هم فعلا مشخص نیست...

ایشون هم یکی از شاگردان مکتب مخ کوبی(با درجه پرسینگ)‌هست که سالها در این زمینه فعالیت داشته و براحتی می دونه باید چطور مغز یک نفر رو پیاده کنه!(مراجعه شود به نوشته های قبلی در مورد شگفتیهای استاد  فنایی!)

لهجش خیلی به ترکی میزنه ولی میگه که بچه همدانه ولی نمی دونم چرا استاد عربی تو قزوینه!(؟)

اصطلاح خاصی رو زیاد تکرار نمی کنه ولی ورد زبونش اینه: هرکی.......رو جواب بده همین الان نیم نمره(در برخی موارد یک نمره!) بهش میدم!

امروز من یدونه رو بدجور چرخوند! آخه گفت هر کی کتاب مبادی العربیه رو بره واسه بقیه بخره نمره داره و منم گفتم یه بار تو عمرم مثبت بازی در بیارم و اما ای کاش هرگز خودم رو تو پازل خیابونای قزوین اسیر نمی کردم اونم ساعت دوازده ظهر یعنی اوج ترافیک آخرش هم کتاب به تعداد پیدا نشد و سفارش دادم واسه شنبه بیاره و باعث شد مقابل وجدانم بد جوری ضایع بشم!

روز توووووپی بود بخصوص ساعت آخر که باعث شد یکی دیگر از شاهکارهام رو خلق بکنم اما دیگه مستقیم عکس رو نمی ذارم(بدلیل مسائل امنیتی!!!) و بجاش این لینک رو میذارم:

http://server3.uploadit.org/files/navid2554121-444.JPG

 

 

(قابل توجه کیدز دانشگاه! :استادارو در جریان هنر هام قرار ندید() -خواهشنمدم-!)

 

 

 

جون سالم بدر بردم!

سلام کیدز خودم!
خداوند رو شاکرم که تونستم جون سالم بدر ببرم آخه امروز با حجت الاسلام فنایی () کلاس داشتیم!

امروز دو ساعت باهاش کلاس داشتیم دیگه هر چی داشت رو کرد و گفت اینه!!!
ترکوند، بمعنای واقعی ترکوند، آخه خداوندا این چه پدیده ای آفریدی!

در مورد همه چی صحبت کرد(کنفرانس داد!) که البته حسابی هم همه رو خندوند من از اول هم به شخصیت پر رمز و رمز این انسان بسیار بسیار عجیب شک کردم و روز اول دانشگاه این تصویر رو ازش کشیدم که شخصیت رویایی این استاد گرامی رو بخوبی به تصویر می کشه:

البته ببخشید که دست خطم زیاد ارور میده!

برخی کلماتی که استاد زیاد روش میخ می کنه:

انکشف، به معنای افتادن دوزاری!

خیلی عذر میخوام فرزند نامشروع مثال ثابت استاد برای ذکر یک عمل خلاف شرع! و کلمه ای که ایشون بهش عشق میورزه کلمه سیب زمینی هست که نیاز به توضیح بیشتر نداره!

فردا چهارشنبه هم با استاد قافله باشی که برخی به اشتباه هنوز هم اون رو عبادیها میشناسن درس داریم آخه قبلا قرار بود عبادیها بیاد ولی نمی دونم چی شد...

اونم در منفجر کردن الباب(بقول استاد فنایی) -مغزها- ید طولایی داره و در شرح کلاسش کافیه اینو بگم که هر یه ربع کلاسش به اندازه دویست کیلو تی ان تی مخ رو تکون میده اما در مقایسه با استاد فنایی این کجا و آن کجا؟؟؟

از ایشون هم روز دوم  دانشگاه تصویری کشیدم که بنظرم یه جورایی بهش بخوره:!

 

                                

 

یه روز توپ!!!

سلام کیدز خیلی درخدمتیم!

یه جورایی مخلصیم!
امروز یه شنبه روز توپی بود حاااااال داد استاد منطق(بی نام!) با یه ساعت تاخیر  بالاخره اومد و اما چه اومدنی با اینکه یه جلسه ما رو کاشته بود و امروز هم می رفت که ما رو میخ کنه وقتی اومد یه راس چسبید به منطق سال سوم دبیرستان می خواستم بگم آخه آدم تووووپ با اون لهجه نازت(یه کم لهجش دمت گرم بود!) چرا با دل نازک اینهمه دانشجوی تازه وارد بازی می کنی.؟ تازه بعدش گفت یه دفتر هم (۱۰۰برگ!!!!!...) تهیه کنید و خانم اسماعیلی رو هم مبصر(یا شاید با س یا با ث هست نمی دونم!-آخه شاید تو عمرم دو بار کلمه مبص...ر رو نوشته باشم!-بی خی!) کرد و گفت جلسه بعد دفتر ها رو ببین خب آخه الد کید تو دیگه چرا؟؟؟ میخواستی یه پرده هم بکشی وسط کلاس یاد مدرسه کنیم اونجور حالش بیشتر بود دیگه! خلاصه ازون آدما بود که هنوز فرهنگ لغت واسش اسم انتخاب نکرده به جان خودم این تا آخر ترم مخ من یکی رو داغون کرده من مطططططططططمئنم!

ساعت بعدش هم که با فنایی(!) کلاس داشتیم به تمام نیمکتای  دانشگاه قسم که این بشر سی پی یوش اینتل ۱۰۰۰۰ هست بابا اگه من خبر داشتم باید با یه همچین آدم اسپیکری کلاس داشته باشم تا چهل و هشت ساعت قبلش به طبیعت بکر پناه می بردم! ای خدا حالا می فهممم وعده عذاب الیم یعنی چی!

این فنایی نود و صد در صد! جمله هاش رو به عربی میگه خدا پدر نانسی عجرم رو بیامرزه که دو تا شو داد بیرون یه چی عربی بارمون شد والا سر کلاسش بجای خوابیدن! باید با هزار جون کندن میفهمیدیم ماذا تکلم؟؟؟

وای ... روز سه شنبه از صبح تا بعد از ظهر کلاس داریم دو تا هم با فنایی داریم  حسابشو بکنید نیرویی که به مخامون وارد میشه رو هم انیشتن که هیچی منم نمی تونم حساب کنم!
تا سه شنبه که با آقایان عظام (ره)! نمازی و فنایی و استاد خودم قافله باشی جوووون کلاس داریم عشق است هیتمن و گاست ریکان تا اون موقع مواظب جوشای صورتتون و خود گلتون باشید بای ی ی ی کیدز!

آپلود شبانه

نمی دونم فردا چطور باید واسه سحری بیدار بشم؟ می بینید که تا یک و ربع  بیدارم!
فردا کلاس نداریم توپ میشه خوابید.

چند تا لینک دارم که امیدوارم خوشتون بیاد:

-میخواین حال دوستتون رو اساسی بگیرید؟

فقط کافیه بهش بگید فلشی رو که امشب میزارم دانلود کنه.

این فلش در ظاهر یک بازیه .وقتی ۵ مرحله از بازی رو رد کردید یه عکس از.....نشون میده.

حتما اسپیکرهاتون رو روشن کنید و صداشو زیاد کنید تا راهنمایی های لازم رو به زبان فارسی بشنوید.

(نحوه بازی : روی play کلیک کنید و نقطه ابی را از میان خطهای زرد به نقطه قرمز برسونید)

دانلود با حجم ۲۴ کیلوبایت(مدت دانلود : ۵ ثانیه)

**********************************

-کلیپ صوتی تیتراژ سریال بوی خوش زندگی  با صدای مجید اخشابی که از شبکه تهران پخش میشه.

دانلود

---

کلیپ صوتی  تیتراژ آغازی سریال آخرین گناه

دانلود

---

کلیپ صوتی  تیتراژ پایانی سریال آخرین گناه

دانلود

---

کلیپ صوتی تیتراژ برنامه جزر و مد

دانلود

---

کلیپ صوتی تیتراژ اول سریال صاحب دلان

دانلود

---

کلیپ صوتی تیتراژ پایانی سریال صاحب دلان

دانلود

---

کلیپ تیتراژ سریال زیر زمین ( این تیتراژ "  تیتراژ اصلی نیست تیتراژ اصلی رو احسان خواجه امیری خونده که هنوز آماده نشده )

دانلود

-منبع:تی وی ان