همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

همچنان...می گذره

سلام...واژه ای که به تنهایی یه دنیا حرفه!

امیدوارم که در آرامش باشید.

آقا احسان دهقان هم وبلاگ راه انداخته و رفته تو تیم پرشین بلاگیها،منم خودم یه روز پرشین بلاگی بودم اما اونقدر آپدیت شدنش طول می کشه که آدم رو منصرف می کنه توش پست بزنه و من هم هرچی وبلاگ تو پرشین داشتم ایگنور شدن.

کلاسای دانشگاه کم کم دارن تکراری میشن و دیگه هیچ نکته جدیدی نیست در مورد کلاسهای اساتید بنویسم...خدا به من رحم کنه آخه هیچ منفعتی از کلاسای فنائی نبردم مخصوصا تو نگاهی دوباره به تربیت اسلامی...نمی دونم آخر ترم چطور باید درساش رو پاس کنم،خودش که میگه غصه نخورید اما آخه مگه میشه آدم حتی یه ذره هم از محتوای درسای ایشون اطلاع نداشته باشه و واسه پایان ترم غصه نخوره؟

حالا که دارم پست های قبلیم رو مرور می کنم و کلاسای اساتید رو به این نتایج میرسم:

1-استاد فنائی:هنوز هم نفهمیدم ایشون با چه هدفی با به کلاس میذارن؟!!!،یعی اصلا بهتره بگم من هیچی از ایشون نفهمیدم!(رجوع شود به چند پست قبل که شعری هست در مورد استاد فنائی)

2-استاد قافله باشی:دکترای ادبیات فارسی هست،فردی فوق العاده باسواد و خونگرم و دارای اطلاعات عمومی بالا،تمام مطالب رو تو کلاس میگه و نمیذاره چیزی باقی بمونه،به سوالات بچه ها با دقت گوش میده و جواب میده و از نظرات بقیه استقبال می کنه،نهایت عصبانیتش اینه که بگه: اگه حرفی دارید لطفا تشریف ببرید بیرون!

3-استا منطق(ملایوسفی سابق):بنده هنوز اسم ایشون رو نمیدونم،استاد بدی نیست،نیم ساعت با تاخیر کلاساش رو آغاز می کنه،ازاین شاخه به اون شاخه زیاد میپره،فکر می کنه خیلی سختگیره!

4-استاد نمازی فر:وکیل دادگستری هست،بحث های کتاب رو موشکافی می کنه ولی اصلا و ابدا تحمل شنیدن نظر مخالف رو نداره،واسه کلاس ارزش قائله و با چرندیات گویی نمیذاره وقت کلاس به بطالت بگذره.

5-استاد لطفی: ایشون من رو یاد آقای مینی گاوا می اندازه همون شخصیتی که تو ایکیوسان از طرف امپراتور معما طرح می کرد،تو هر جلسه درسش حداقل دو تا معمای عربی مطرح می کنه که انصافا بعضیاش فوق العاده یخ و نامفهومه،اصلا تمایلی به بحث نشون نمیده و مطلبی رو که بگه دیگه ازش می گذره،اگه بعد از ایشون بیای و حضور و غیاب انجام داده باشه دیگه باید خودت رو غایب بحساب بیاری!!! تازه اگه تو حضور و غیاب صدات رو نشنوه هم باز غایب میزنه!

انصافا از نظر بچه های کلاس خدا هیچی واسمون کم نذاشته، بچه های خوبی هستند هر کس هم که بنظرم بده شاید من اینطور فکر می کنم و بدی از خودمه، تو پسرها آقا رامین ندائی که اصلا واسه مغان اردبیله بچه گلیه همچنین آقا امین شریفی که بچه گرگانه و احسان دهقان هم آدم تمیزیه که تهرانیه،خیلی با رضا اکبری حال می کنم چون بچه خون گرمیه و زود با آدم می جوشه، مهدی زمانیان هم که دیگه حرف نداره و میشه تحملش کرد!!!

دخترای کلاس هم بچه های بدی نیستند اما بعضیاشون خیلی پاستوریزه هستن و جلوی استاد اونقدر مثبت بازی در میارن که اعصاب آدم کثیف میشه،چند نفر هم تیکه های خیلی سوتی پرت می کنن که واقعا ستم بپا میشه!
دخترا کمتر به درجه کیدزی رسیدن!!! البته شخصا از شخصیت و افکار خانم بوچانی واقعا فیض بردم،انصافا جزو کیدزه! وقتی با ایشون بلوتوث می کردم بک گراند موبیلش شمایلی از مولی علی(ع) بود که خودش دنیایی از اندیشه و تفکره...

با خانم صیاد هم آشنایی بیشتری دارم چون با ایشون تو یه کلاس کنکور بودیم،واقعا آدم باشخصیتیه و مردونگی رو واسمون به اثبات رسوند...ماجرا بر می گرده به کلاس کنکور وقتی که دوستم با مسئول آموزشکده درگیر شد فقط و فقط تو بچه ها یه نفر پشت دوستم درومد بیرون و اون خانم صیاد بود...سن ایشون از بقیه خیلی بیشتره...شاید همسن مامانمون اما اون روز یه واژه تو آموزشگاه گفت که شاید هیچ وقت فراموش نکنم ایشون گفت اگه دوستم بجای پسر ایشون بود چنان بلایی سر مسئول آموزشگاه می آورد که دیگه ازین غلطا نکنه!

********************

((تمنای نگاه))

حرف چشمان مرا می فهمی؟

این نگاهست که تمنا دارد،اندکی صبرکنی!
راه نزدیک است...تو...زود نرو!

من دلم می خواهد شاه چشمان مرا مات کنی!

باز دیرت شده انگار برو

دل به من می گوید:بهتر آنست مراعات کنی!

من به دل می گویم:حوصله کن فردا

می توانی اورا،

در همان کوچه ملاقات کنی...

 

 

 

century of filth

با همه غریبیم اما میشه حتی یک کلام؛

ما رو آشنا کنه با یه سلام!

سلام دوستای خوبم!...یه سلام که زیباترین واژه واسه آغاز هر نوشته ای هست....

هرگز به خودم اجازه نمیدم انقلاب شکفت انگیز شعر نو رو با جملات موزون خودم خراب کنم...واسه همین با ارادت خاصی که به نیمای عزیز(پدر بزرگ! شعر نو دارم اونها رو خودتون با آهنگ و وزن بخونید):

((خوش بحال خودمون!))

توی قرن بیست ویک دستامونو بو میکنن...

نکنه بوی خون!!! بده...

جیبامون باید پر از دلار باشه...

یا که اسکناس سبز!...

یا باید تو جیبامون موبایل باشه!...

یا که سوییچ یه ماشین که بشه رفت تو خیابونای شهر...بالاشهر!!!

بالاتر از اونچه که فکرش رو کنی!

بالاتر...؛

اونجا که تموم عشق و عاطفه...

توی چند تا متلک که پسری به دختری گفته باشه...تموم میشه!!!

توی قرن وبیست و یک باید دوید...

پی پول...پی پولی که میگن حلال خیلی مشکلاس!...

پی پاس کردن چک...

پی اقساط عقب افتاده ی یه خونه توی بالا شهر...

بالاشهر...

اونجا که اگر به چشمات عینک دودی مشتی نزنی...

چشات از دیدن انواع عجایب ممکنه کور بشه...

ممکنه ماشین اسپرتی که توی خیابون نود یا صد تا می رونه...

از کنارت مثل قرقی دور بشه!
توی قرن بیست و یک دیگه کسی کار نداره که توی سینه چی داری؟...

دیگه هیچکس نمی پرسه:عزیزم دوستم داری؟!

خوش بحال خودمون!...

آخه خیلی بعیده که مرگمون...

حداکثر دیگه سنگای جهون بترکه!
واسه قرن بیست و دو صبر کنه!!!!!

 

 

 

شعری برای روز جمعه/روزی که با من غریبه است!

سلام یه سلام پر از قافیه...پر از یه عمر قافیه...

شعر زیر رو که ساعت یک و نیم شب جمعه سرودم تقدیم می کنم به انسانهایی که انسانیت رو با عشق به اثبات رسوندند:

((ع.ش.ق))

باز قلب من هیاهو می کند

قلب من در سینه جادو می کند

باز می گوید که شعری نو سرا

مصرعی گو  گر تو میخواهی مرا

من که از حال خودم بیگانه ام

عاشقم،دیوانه ام،ویرانه ام؛

کس نمی داند ز اشکالات من،

قافیه دریاب احوالات من!

قافیه با من مدارا کن دمی

درد من یک لحظه درمان کن کمی

قافیه ای بهترین رویای من

شعر من  آوای من نجوای من

یک لغت!، یاری بکن در کار من

مرحمی شو بر دل بیمار من

...

قافیه با من مدارا می کند

شعر من را پر ز آوا می کند

می دمد یک واژه در افکار من

عین و شین و قاف، تنها کار من!!

؛؛نوید؛؛

***

ای کاش...

واژه ای که خیلی توی زندگیت گفتی!...

درسته؟!...

اما واسه من یه ای کاش مونده...

ای کاش سرعت ثانیه ها کمتر از  شوق من واسه رسیدن به فرداها بود...

***

تا روز یکشنبه لشکر  بیرحم افکار با تموم سربازاش که هر کدوم یه توانایی تو رزم با ذهن معصوم من دارن میخوان به ذهنم لشکر بکشن...ولی نباید غصه خورد..تو سینه یه چیزی دارم که نمیذاره زیاد اذیت بشم...تو سینه یه سپر دارم...یه سپر محکم...محکم تر شمشیر جلاد بیرحم لشکر افکار!...تو سینه یه دل دارم...یه دل!

***

واقعا...دعا یادتون نره!

 

 

 

معرفی یه نرم افزار

سلام...

امروز میخوام یه نرم افزار معرفی کنم که خیلی بکارمون میاد و مفیده،همچنین قیمت خیلی مناسبی داره و از طریق شبکه  پرداخت هم میشه اون رو سفارش داد:

خصوصیات این نرم افزار:

  • نمایش متن کامل 6 عنوان کتاب فقهى و اصولى در 33 مجلد

  • متن کامل 6 عنوان فرهنگ اصطلاحات فقه و اصول در 8 مجلد

  • دستیابى به مفاهیم کاربردى از طریق فهرست کلیدواژه‏ها، نمایه‏هاو موضوعات

  • توضیح 10008 واژه و اصطلاح فقهى و اصولى بر اساس 6 مأخذ معتبر

  • ارائه بیش از 18000 کلیدواژه، 84000 نمایه و مدخل به همراه 86000 موضوع برگرفته از کتب فقهى و اصولى

  • ترکیب ریشه‏ها، کلیدواژه‏ها و نمایه‏ها و دسترسى سریع به موضوع آنها

  • جستجوى موضوعى از طریق فهرست درختى و گزینشى

  • امکان انتخاب دامنه بر اساس کتاب، جلد و موضوع

  • قابلیت ذخیره و چاپ فهرستها به صوره درختى و ادغامى

  • *****************

  • متن زیر گزارشی از قسمتی از کلاسهای درس استاد فنائی(ره) هست که بطور کامل نوشته شده و همچنین لینک صوتی این گزارش هم با صدای دلنشین خود استاد فنائی هم موجود هست که اگه حوصله داشتید دانلود کنید:

    ...

    ضارر هم که شده به جهنم!!! من حقوق خودم رو ازین برمی دارم...این میشه...اِ...ناجور!...به ضرر تبدیل نشه!...(در همین لحظه یکی از دخترای کلاس میخواد سوال بپرسه که استاد بدون توجه به اون میگه:)...حالا اجازه بفرمایید...مضاربه رو بفرماییم...بعد از اون مزارعه!(در این هنگام اون دختر بیچاره هنوز هم داره تلاش می کنه یه لحظه تو صحبتهای استاد فنائی یه وقفه ای بیاندازه تا بتونه سوال رو بپرسه اما استاد میگه:)...خواهید خوند...ما فقط الان باید با عناوین فقه آشنا بشیم!که رسیدیم به مزارعه گم نشیم!

    بحث می رسه به کتاب المزارعه و کتاب المساقات!...بذارید یه چیزی خدمتتون عرض بکنم(اینجا جملش رو ادامه نمیده!!! و بدون هیچ مقدمه دیگه ای میگه:)...من مایل بودم ببینم شما یک کدومتون سوال کنید که آقا این مضاربه که شما می گید یه عامل داره و یه سرمایه گذار و گاهی اوقات هم ممکنه خود سرمایه گذار هم بخشی از سرمایه رو برداشته باشه روی اون سرمایه گذار اصلی ضمیمه کرده باشه!!!!(یعنی چی؟،خدا وکیلی تا اینجا چیزی متوجه شدید؟؟؟)...اینجوری هم پیش میاد دیگه...یه عاملی هست...یه مبلغی هم داره...در عین حال که عامله،یه مبلغی هم روی این سرمایه خودش هم گذاشته...حالا میشه یه مثالی هم از شرکت زد که هم شرکت است و هم مضاربه...مضاربه خودش یک نوع شرکت است...یعنی در واقع او زیر مجموعه شرکت است...منتهی شرکتی است به این شکل...این فرم!(بعد بدون هیچ توضیح اضافی میفرمایند:) کما اینکه مزارعه و مساقات و....

    حتما حتما خود فایل اصلی رو هم دانلود کنید(واقعا جالبه):

    روی این لینک کلیک راست کنید و سپس save as target رو انتخاب کنید.

    شعبه دوم غار حرا!

    تور مجازی دانشکده علوم پایه(قسمت دوم):

    شعبه دوم غار حرا !!!
    آدرس:کلاس 532

    مکانی رو که در عکس زیر مشاهده می کنید یکی از جذابیتهای توریستی و جهانگردی دانشگاه بین المملی(!) امام سیزدهم! امام خمینیه:

    این حفره بسیار عمیق که تا کنون مشخص نشده بر اثر چه حادثه ای ایجاد شده و چه اندازه عمق داره و اصلا به کجا راه داره؟ جدا یکی از زیباترین! و عجیب ترین مکانهای دانشکده علوم پایه هست که دارای رتبه هشتم در میون عجایب هفتگانه جهانه!

    وجود این حفره نشانگر چند واقعیت هست و میشه ازون چندین نتیجه گرفت:

    1-کلاسهای دانشگاه از نظر امنیتی در وضعیت بسیار بالایی قرار دارن!
    2-قدمت دانشگاه و کلاسای اون به دوره ترشیاری و سنگ فرسایی میرسه!!!
    3-دانشگاهی که سقفش اینطوریه وای بحال نیمکتاش!!!

    شعبه دو غار حرا علاوه بر ارزش های تاریخی برای بچه های فقه و حقوق بسیار بسیار مقدسه چون این مکان تو کلاسی قرار داره که استادان جلیل القدری همچون فنائی و لطفی توش درس دارن و هر هفته مخ های بسیاری توی این کلاس (532) شهید میشن!

    اگه گذرتون به دانشکده علوم پایه افتاد از شعبه دوم غار حرا حتما دیدن کنید.!
    ******

    این جملات موزون و ناموزون هم از زبون خودکار لطفیه که خودکارش هم از اینکه ما رو غایب میزنه ناراحته!:

    بشنو از خودکار لطفی چون حکایت می کند

    از کلاس درس لطفی او شکایت می کند

    گر تو یک ثانیه با تاخیر وارد می شوی

    شک نکن لطفی تو را با غیض غایب می زند

    با سوالات و معماهای نامفهوم خود

    عالمی را در دمی یک لحظه در هم می زند!

    لعنت خدا به این سه شنبه ها!

    سلام...

    محسن چاوشی یه آهنگ داره بنام ((سه شنبه ها)) که تو اون میگه لعنت خدا به این سه شنبه ها و واقعا هم راست میگه چون سه شنبه ها روز مرگه!

    اون از نمازی که جهل و نادانی خودش رو با ماله کشی جبران می کنه و میگه تو امریکا هم از رئیس جمهور نمیشه انتقاد کرد!

    میخواستم بهش بگم جناب استاد!!! فیلم سینمائی امریکائی که انشائ الله زیاد می بینید چند تا فیلم می خوای نام ببرم که توش پدر رئیس جمهور امریکا رو در میارن:

    نوه رئیس جمهور- عقاب سیاه- سیریانا -راز جنایت و...

    حداقل هر هفته یه بار هم که آنلاین میشی؟ برو تو اینترنت یه گشتی بزن تا بهت ثابت بشه امریکایی ها اصلا رئیس جمهورشون رو آدم نمی دونن!

    بعد از اینکه استاد نمازی با واکنش نسبتا ضد حال زننده و مچ گیرانه من و احسان دهقان روبرو شد از شگرد فنائی استفاده کرد و یه جمله گفت که خلاصش اینه:

    اون مسئله از بحث ما خارجه!!!
    من نمی دونم این چه ویروسی هست که کم کم همه استادا می گیرن و تا کم میارن سریع می گن فلان چیز از بحث ما خارجه!

    ***

    درمورد ساعات درس فنائی هم نمی تونم چیزی بگم چون چیزی واسه گفتن ندارم...!

    فقط روز به روز داره اوضاعش وخیم تر میشه اونقدر وخیم که فکر کنم تا آخر ترم حتما اورژانسی بشم!!!

    قافله باشی عزیز خودم هم که معرکه بود مخ زیادی رو نخورد فقط نمی دونم بچه های کلاس چی کار کردن که در کمال تعجب با همه صبر و ادب و متانت خودش یه لحظه قاطی زد!
    دفتر کاری باحالی داره اگه تونستید یه بار هم که شده برید ببینید، تو دفترش یه عالمه کتابه و یه کامپیوتر خراب که میشه در موردش این طور گفت:

    تو دفتر کار اون یه عالمه کتابه

    یه دونه کامپیوتر که همیشه خرابه

    یه قلب صاف و صادق یه مهربون یه عاشق

    یه استاد با کلاس که بی حضور غیابه!

    هیچ کس نمی دونه که چند تا کتاب نوشته

    آخه اونقدر نوشته که بیحد و حسابه!

    تموم شعرای اون از سعدی و مولانا از خواجه شیرازی

    درمورد خدا و گل و عشق و شرابه

    سنگین و با متانت با همه خوبه اما

    گاهی وقتا صبر اون مثل جنس حبابه

    از شوق عشق و دیدار از شعله انتظار

    تا روزهای بعدی دلم واسش کبابه!


    یه راهنمایی کوچولو

    سلام...سلامی که اگه جواب ندی هم نمی فهمم!

    چون من اینطرف آبم...

    و خیلی از بچه های کلاس اونطرف آب!

    امروز میخوام بترکونم!

    واسه کیدزی که اونطرف آب (خارج از محدوده قزوین!) هستن میخوام جاهای دیدنی استان، مکانهایی که احتمال داره بهش نیاز پیدا کنن و مکانهای عمومی رو معرفی می کنم:

    قبل از معرفی بگم که همه جاهای زیر رو برید ببینید و مطمئن باشید امکان نداره گم بشید آخه همه خیابونای قزوین در یه امتداد قرار دارن و همه جا هم تاکسی رو هست!
    1-دوستان عزیز من اگه میخوان یکی از معروفترین آثار تاریخی قزوین رو ببینن می تونن به عمارت کلاه فرنگی برن و کلی حال کنن آخه این عمارت کاخ چهل ستون اول هست(یعنی کاخی که قبل از پایتخت شدن اصفهان صفویان در قزوین که پایتخت بود ساختند)


    آدرس:مرکز قزوین(خیابان سبزه میدان-خیابان آزادی)
    2-به جرات می تونم بگم تو هیچ جای دنیا زیباییهای معماری حمام قجر و سرای سعد السلطنه رو نمی تونید ببینید،حمامی مخوف! با دالانهای تو در تو و معماری بی نظیر

    آدرس:خیابان عبید زاکانی(بالاتر از خیابان امام خمینی)
    3-اگه دوستان احتمالا کتابی نیاز داشتند می تونن از یکی از مراکز زیر تهیه کنن

    کتابفروشی آریا کتاب واقع در چهار راه عدل

    کتابفروشی قصر کتاب واقع در خیابان خیام

    کتابفروشی علامه واقع در چهار راه نادری

    کتابفروشی همتی واقع در ظلع شرقی سبزه میدان یعنی ابتدای خیابان فردوسی

    4-فروشگاه بزرگ زنجیره ای آپادانا (از شیر مرغ تا جون آدمی زاد رو ساپورت می کنه!،کارت خرید پارسیان رو هم قبول می کنه)

    آدرس:انتهای خیابان دهخدا

    5-اگر بخواید مجموعه ای بسیار بسیار زیبا از جدیدترین مدلهای لباسهای دخترونه و پسرونه که مستقیما از اونطرف(ترکیه) وارد میشه رو ببینین یا خدای نکرده بخرید می تونید به مغازه دوستم آقای رحمانی بنام فروشگاه ایتالیا مراجعه کنید و حالشو ببرید!

    آدرس:خیابان دهخدا نرسیده به بیمارستان دهخدا

    6-اگر بر اثر یه حادثه ناگوار کفشاتون(یا چوک تیلراتون!)پاره شد می تونید به فروشگاه نمایندگی آدیداس 1 و 2 که هر دو در خیابان خیام شمالی واقع هستن مراجعه کنید(فقط از نطر قیمت روی پردیس و فردوس و بازار کویتی تهران رو واقعا کم کرده!!!)

    7-هیچ خارجی(غیر قزوینی) نمی تونه از طعم خوش غذاهای اصیل قزوینی که در طباخی پر ساله طبخ میشه بگذره حتی به یکبار امتحان هم می ارزه) آدرس:چهار راه عدل

    8-اگر قصد خریدی ارزان و نزدیک به قیمت میدون رو داشتید می تونید به بازار بزرگ قزوین واقع در خیابان امام خمینی مراجعه کنید.

    9-اگه پولاتون اضافی اومد برید سینما ملت یا سینما ارشاد که سینما ملت تو خیابون سبزه میدونه و ارشاد تو خیابون طالقانی

    10-برای تهیه لوازم تحریر به فروشگاه پخش ایران در خیابان طالقانی مراجعه کنید.

    11-اگه کتابی رو میخواید کتابخونه دانشگاه نداشت شک نکنید که میتونید اون رو در کتابخونه علامه رفیعی در خیابان طالقانی واقع در کوچه فرهنگ پیدا کنید.

    12-اگر مثل من همیشه به آرامش و سکوت روح بخش نیاز دارید فدک رو یادتون نره(تپه شهدای گمنام در ارتفاعات قزوین)

    آدرس:انتهای خیابان دانشگاه ورودی بوستان باراجین و تیپ صاحب الامر

    13-اگه خواستید به زیارت پسر امام رضا(ع) برید میتونید برید بارگاه امامزاده حسین (ع) واقع در خیابان سلامگاه

    14-چه کسی طعم خوب بستنی سنتی رو حتی توی زمستون دوست نداره؟ همیشه فقط و فقط بستنی پانیذ برید!
    آدرس: خیام شمالی

    15-هیچ موقع طعم فوق العاده پیتزا پله یا سن سون رو فراموش نمی کنید اگه حتی یه بار برید پیتزا پله تو خیابون دهخدا یا سن سون بین چهر راه عدل و دروازه درب کوشک

    16-جمعه ها کارتینگ و پینت بال و بیلیارد یادتون نره!

    کارتینگ فدک، پینت بال اواسط جاده نجف آباد، بیلیارد امپراطور جیگر(چها راه عدل)

    17-اگه هوس یه ساندویج سرد و لذیذ کردید شک نکنید که باید برید پیش دوست خوبم آقا بابک روبروی خوابگاه دانشجویی رجا

    18-واسه تعمیرات گوشی و لوازم جانبی اون موبایل شایسته تو خیابون دهخدا مراجعه کنید

    19-ایشالله سلامت باشید ولی اگه سرما خوردید داروخونه قائم تو سبزه میدون هرچی بخواید داره

    20-اگه به من هم احتیاج داشتید!!! آف یادتون نره! navid_pashimoon

    *البته قزوین مکانهای تاریخی بسیار زیادی داره که تو پستهای بعدی معرفی می کنم.

    شعری برای او که مخم را به فنا داد!!!

    سلام...یه سلام تکراری...

    کس نمی داند که در ساعات درس این بشر

    کر وَ نابینا شود سمع و بصر

    کس نمی داند چه زجری می کشیم

    از کرامات کثیر این بشر

    موش و فیل و خرس وعقرب،مار وگاو

    جملگی هستند موضوعات درس این بشر!

    هرکه را دیدی که نامی از فنائی می برد

    شک نکن یک لحظه آرامش ندارد ای پسر!

    رو سفید هرچه شیخ و هر که عمامه بسر

    مرد میدانهای علم و جنگ و تسبیح و هنر!

    زیستدان زبده مشرق زمین! عالِم دهر و انیشتینی دگر؛

    دیده ای تا حال شخصی پرسشی از وی کند

    وز کرامات فنائی برده باشد او ثمر؟

    در حقوق فقهی از گاو و شتر دم می زند

    هم مدارا هم درشتی هیچ نبود کارگر

    درس اخلاق و معارف درس دین و زندگیست!
    نه عزیزم نیست درس خلق و خوی گاو وخر!

    اشتر و استر،عطارد،زهره و شمس و قمر

    طرز شوهرداری و درمان امراض کمر

    کی شنیدستی که باشد بحث تاریخ ای بشر!
    در سر ساعات درسش از عذاب و درد و غم

    می شوم من همچو مجنون دربدر

    کی شود روزی بیاید که کنم

    درس این استاد پاس و بهر شادی یک سفر!

    ای تو دانشجوی با فهم و شعور و انضباط

    نشنوم بردی بسوی او ز شعر من خبر!!!

    ********************************************

    شعری رو که خوندید بنده در ساعت دوازده و نیم ظهر روز یکشنبه یعنی تو اوج حس تحت فشار فنائی بودن سرودم!

    امروز ایشون در مورد چگونگی کینه شتری و شرح رم کردن گاو و خر و قاطر و اسب توضیح دادند!(در ساعت تربیت اسلامی!)

     

     

     

     

    سحر خیز باش تا چهره ات پف کند!!!

    سلام خوبید؟

    الان ساعت ۷ صبحه و تا نیم ساعت دیگه باید برم دانشگاه...

    اومدم تا یه پست هم صبح زود بزنم برم....

    بای!!!

    ...!

    ثلام...یه سلام که از غصه فردا نمی دونه باید با سین نوشته بشه!

    آره...فردا یه شنبه روز مخصوص استاد... هست،اون هم چه درسی... وای!!! نگاهی دوباره به...

    من که فقط می تونم با نمایش تصویر زیر گوشه ای از وحشتناکترین جنایاتی که در کلاس درس استاد... اتفاق می افته رو بیان  کنم!:

     برای مشاهده اینجا کلیک کنید

    اینهم بیانیه ای در حمایت از ما: