همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

کلاس نذار!...

 سلام...

امروز صبح که رسیدیم قزوین اونقدر خسته بودم که بعد از آنلاین شدن تخت خوابیدم تا ظهر...

تو این چند روزخیلی بیخوابی کشیده بودم ، نیمه شب می رفتم حرم اما اونموقع اصلا خوابم نمیومد...

رسیدم قزوین هم با یه خبر خوب مواجه شدم و اون این هست که قراره تیرماه با پسر داییم برم یزد! پسر داییم به خواست خدا داره وکیل میشه و چند مدتی بود که می رفت آموزش نمی دونید چه چیزایی که از این شغل و درامدش می گفت!$$$ من که هیچی!!!...اما خوش به حال شما و جیباتون!
 

الان اگه منو ببینید عمرا بشناسیدم! چون دو هفته ای هست که صورتم رو اصلاح نکردم و شدم بن لادن ثانی! جای فنائی جون خالی که الان منو با این قیافه ببینه و لذت ببره!

خدایا مخلصتیم نجاتمون بده از دست این استاد...()

خداوند یه استادی رو بیامرزه ولی نمی دونم چه جوری ممکنه من یه ترم سر کلاسش به لطیفه های(خیلی خنده دارش!) گوش بدم! مخصوصا هم اینکه من  دل خیلی خوشی ازش دارم...

 خودمونیم! اما وجدانا فنائی این ترم که گذشت اصلا چی گفت؟!!!

فکر که می کنم خیلی خندم می گیره، درسته که نمره رو داد اما واقعا هنوز برای من موجود کشف نشده ای هست این فنائی! آخ یادش بخیر ساعتهای اخلاق که چه چیزایی نمی گفت! و تاریخ رو واقعا برامون تحلیل کرد، بخدا دلم تنگ میشه واسه این جملش:(اون مسئله از بحث ما خارجه!)

استاد قافله باشی هم گیر نداد و رسولی هم واقعا اوقات فراغتش رو با ما گذروند!!! چقدر ما رو کاشت این رسولی و آخرش هم مشخص نکرد که ما باید چه منطی رو می خوندیم؟!!! به من که می گفت قراره کتابش منتشر بشه!(خوش بحال آیندگان!!!)

استاد نمازی فعلا که داره با ما راه میاد اما مطمئن باشید هنوز اون چهره اش رو نشون نداده و هر لحظه امکان حالگیری از سوی این استاد گرامی وجود داره!

خوبه این قسمت نظرات هست و سوتی های من توسط همکلاسیها جبران میشه و الا می رفتم تو فکر اون درسای مسخره که فکر می کردم داریم: تاریخ فقه و فقها!!! مبانی جامعه شناسی و...

هیچ معلوم نیست امروز چندمه؟! (واسه شما هم همینطوره!؟) و چقدر مونده تابریم دانشگاه؟...فردا یه سر میرم ببینم استاد رسولی نمره ها رو اعلام کرده یا نه! اگه خبر جدیدی دستم اومد حتما می نویسم

فعلا بای...مواظب وجود نازنینتون باشید و به حرف بزرگترها گوش بدید!...

***

تقدیم به کیذز بی ریای فقه و حقوق:

کلاس نذار برای ما...

ختم کلاسیم بخدا...

کلاس ما یه شیشه عشق...

رو پیرهن خاطره ها....

کفشای ما خاکی اصل!

مارک دلامون آشنا!

لباس ما لباس عشق!

ماشین ما کفشای ما!

تو دست تو دستکش گرم!

دستای ما دست دعا...

پالتوی تو لباس چرم!

وجود ما لطف خدا!

کلاس نذار برای ما...

ختم کلاسیم بخدا...

توی کلاس عاشقی...

هیچکی نمیرسه به ما...

***

بنده (با حسن نیت!) به آی پی سیستم گلستان نفوذ پیدا کردم و اگر گلستان رو باز نکرد به این آی پی برید:


http://85.185.24.190

***

((یادگاری آپدیت شد))

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد