همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

همکلاسی

روز نوشته های یک فقه و حقوقی...

((از دوباره می نویسم!!!))

سلام فلانی..!
 

eeeeee!(کلمه قصار برای شکایت کردن از اوضاع جاری!) دیدی چی شد؟! یه بیست روزی آپ نکردم! (عجب فاجعه ای!!!)

الان که دارم این پست رو می زنم کلاس لطفی رو پیچوندم و تو اتاقم هستم در حالی که پای راستم بصورت افقی روی صندلی جلوم قرار داره!

(خدای نکرده یه موقع سوء تفاهم نشه که واسه امور درسی کلاس رو پیچ دادم!)

مطمئنم الان لطفی داره رو مخ تک تک بروبچ راه میره و اونا هم از اول کلاس هی میگن استاد خسته نباشید(که بنظرم از صد تا فحش هم بدتره-یه چی تو مایه های بساطت رو جمع کن و..!!!)

اگه بخوام وقایع اتفاق افتاده تو این بیست روز رو در این پست کوچولو شرح بدم هم حوصلم نمیکشه هم اینکه اصلا یادم نمیاد! اما به نکات جالبی که تو این مدت بهشون پی بردم اشاره می کنم:

استاد لطفی در طول حیاتش هرگز حرف ج رو بصورت مفتوح تلفظ نکرده! مثلا علاوه بر بکار بردن مکرر کلمه جِریان، هفته پیش کلمه امام جِماعت رو بکار برد که در نوع خودش واقعا  بی نظیر بود!

استاد نمازی فر شخصیتی غیر قابل کشف داره! آخه تا چند مدت پیش هیچ کس فکرش رو نمی کرد که پایه گردش باشه اما خودش اعلام کرد که هر کسی خواست بیاد پیش من با هم بریم بیرون بگردیم!!!(عجب صفایی هم داره با استاد نمازی فر بیرون رفتن!)

نکته دوم در مورد استاد نمازی فر اینه که به بحث در مورد اونطرف (مخصوصا مباحث مربوط خانمهایی بنام حوری علاقه فراوون داره!!!)

استاد نمازیفر در تلفظ باحال کلمات از بقیه استادها کاملا جلو زده مثلا هیچ استادی امکان نداره  کلمه سی و نه رو بصورت سیوِ نه بکار ببره یا اینکه دویست رو بگه دو-ویست!(که اینجا نیاز به توضیح هست که دقیقا و بدون شک استاد لهجه قزوینی داره!)

اما برسیم به امروز!

دم این اعظم خانم گرم! واقعا سرسخته حتی سرسخت تر از لطفی که پس از هفته ها سعی و تلاش مکرر بالاخره تونستیم امتحانش رو یه هفته عقب بیاندازیم !البته امروز اگه محبت یکی از همکلاسیها در ارشاد ما نبود میشد اعظم خانم رو هم راضی کرد امتحان رو هفته بعد بگیره اما لطف و راهنمایی ایشون باعث شد که ما بفهمیم ((اینجا کودکستان نیست))!!! 

وای وای وای وای امون از دست این اکبرزاده بخدا ختمشه این بشر! بعد از این همه مدت باز هم امروز شروع به نصیحت کردن ما کرد و باز هم به ما گفت که نسبت به درس ادبیات عرب در خودتون ایجاد علاقه بکنید!(وای که می میرم براش!)

***

در هیاهوی بمب و خمپاره/در تکاپوی آهن و فولاد

رسم ما نیز شاید این گشته/در قفس حبس کردن آزاد

از سر جهل و کبر و نادانی/ساده ویران نمودن آباد

مادران را سیه لقا کردن/سهل محزون نمودن دل شاد

با نوای چماق و تیر و تفنگ/سخت ساکت نمودن فریاد

با عدالت ستم روا کردن/ظلم و جور و تباهی و بیداد

مفسدان خو زمامدارانند/کی برد فاسد ار بقیه فساد؟!

آه و اندوه من ز روزی که/ نکند کس ز میهن من یاد

((نوید))

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد